یک
بیا عزیزم
بيا در صد ميدانِ شهر
مرگِ صد نفر
در صد نقطهى جهان را
محكوم بكنيم
بيا محبوب من
شلوار جين كَلوينكلاينات را بپوش
و ناخنِ بلندت را مثل هميشه
كهربايىرنگ كن
بيا كنار من
در صد ميدان شهر
كنار من باش
من میخواهم از زيبايى تو مهيا شوم براى جنگ
بيا عشقَم تمامام
ساندويچات را بيار
در صد ميدان
آبمعدنیات را بيار
در صد ميدان
گوشىِ موبايلِ دوازدهمگات را فراموش نكن
بيا كنار من تا مهيا شويم
و مرگ صدها هزار نفر در صدها هزار نقطه را محكوم كنيم
بيا محبوب من
دو
میدانی؟
همهچیز دارد میرقصد
کارتنکِ کنجِ دیوار انباری
کارگرِ افغانیِ رو چارچوبِ آهنیِ برجِ نیمساختهی روبهرو انگشتهای پیانیستِ عرقکردهی مست
چشمهای مردِ هیزِ روی نیمکتِ پارک لاله
بختِ نکبتِ تو
و کجا را دیدهای
همین سقفِ ثابتِ کوتاه
وقتی که پاتیلام
سخت نگیر
اینجوری بهش نگاه کن
همهچیز دارد میرقصد
سه
حیران رسیدهای
زیرِ نورِ اریبِ دریچه
جنازهی گرمِ روی سکو را نگاه کن
نگاه کن بر صُفه، بیبرگشتترین خواباش را
وقت نمیکند برایت تعریف کند
موهاش را نگاه کن
که نسیم را از خاطر برده
و سرش را که طوری به پشت خم شده
انگار نفسِ آخر هم داشته میگفته: نه، نه، نه
و پاهاش را که از دویدنی بیسرانجام سرشار است
و سینهاش را
که هنوز دودِ کامِ آخر را بیرون نداده
انگشتهاش را نگاه کن
جای لمسِ عشقی وحشی در تابستانِ شبی برفی
حسابِ عددِ کاغذها و فلزها را داشته یکسره
تناش
تناش را نگاه کن
تنِ کبودش را
بیخیالِ نگاهها و اشارهها
لُخت
دیگر یک تن است
تَنی که مصرانه از تَنانِگیاش تن میزد
و پنهان میشد زیرِ لباسها و نقابها
و حالا
آن امضاء را ببین که تمامش است
افتاده پای شعر کوتاهش
این دستمال را هم بگیر
گوشهی چشمِ چپات را پاک کن
و در نورِ کجتابِ دریچه
دود شو
غبار شو
Comments