علیرضا عباسی – نگاهي به «چند رضايي» مجموعه شعر رضا حيراني
خودارجاعی متن یکی از ویژگیهایی است که امکان شکل گیری جهانهای مستقل در آثار را فراهم میکند. این به معنای صرف نظر از بازخوردها و کتمان رابطه با سایر جهانها نیست بلکه تلاشی است برای نشان دادن روابطی دیگر در متن که ممکن است در روال معمول تعریفی برای آنها وجود نداشته باشد. متون خودارجاع معمولابنای خود را بر دوری از بازتولید معناهای رایج گذاشته و در عوض تمایل ویژه یی به معناسازیهای جدیدتر دارند. چنین متونی با وجود اینکه گاهی به استفاده از مصداقها و عناصر عینی روی خوش نشان میدهند اما بیشتر تمرکزشان بر ذهنی سازی قرار میگیرد.
علت این امر در آنها ضرورت وجود رابطه یی ذهنی با جهان مستقل بیرونی است، چراکه در رابطه عینیتر و ارجاعات مستقیم، انتقال معنا نقش فعال تری از معناسازی ایفا میکند. ذهن گرایی و میل ترسیم جهانهای فراواقعی در متن میتواند تحت فشار غریزه یا تهدید دائمی از روابط معمول بیرونی صورت گیرد.
میل به نوشتن چنین متونی شاید نتیجه توجه بیشتر به آفرینش و ایجاد روابط دیگری باشد تا کشفی که در رابطه مستقیم با جهانهای بیرونی مورد نظر قرار میگیرد.
در عین حال حضور عناصر عینی در متن خودارجاع در جلوگیری از ورود جهان آن به حوزههای انتزاعی نقش موثری دارد.
ضمن اینکه خودارجاعی جهان متن با خودارجاع شدن زبان در متن، تفاوت فاحشی دارد. این دو ویژگیهایی کاملامستقل از هم هستند: چیزی شبیه مقایسه یک تابلوی نقاشی سوررئال که از همنشینی تصاویر رئال در یک رابطه ذهنی خلق شده با نقاشی سوررئال دیگری که اجزای تصویری آن نیز سوررئالاند. آنچه در هر دو آنها اهمیت دارد، ذهنیت موجود است که در یکی رابطه ارجاعات، ذهنی شده و در دیگری، هم رابطه ذهنی اساس است و هم اجزای تصویری موجود در تابلو، ذهنی و خودارجاعند.
چندرضایی مجموعه یی است که تمایل فراوان خودارجاعی در جهان آثارش احساس میشود. جهان سرودهها بیآنکه رابطه خود را با جهانهای موازی نفی کنند، آنها را در هاله استنباط قرار داده و به رابطه یی ذهنی میکشانند. خودارجاعی سرودهها در این مجموعه بیشتر تکیه بر ذهنیت دارد تا زبان. به ویژه در دفتر اول و دوم، توجه ویژه یی به عناصر و مصداقهای عینی و ارجاعات بیرونی به چشم میخورد. همین توجه به عینیتها باعث شده با وجود روابط مکرر ذهنی، کمتر با جهانهای انتزاعی در سرودهها طرف باشیم.
چیزی از من بیرون خودم جا مانده است | انگار در خلایی خانگی شناورم | تنهایی ساده بود اگر به دیوار نبودت نمیکوبیدم
اما بین میل خودارجاعی متن در دفتر اول، دوم و تا حدودی چهارم مجموعه با دفتر سوم آن، تفاوتهای محسوسی وجود دارد. بخشی از این تفاوت در ساختار ذهنی سرودهها قابل ردیابی است و بخش مهم دیگری میان زبان موجود در آنها. درباره زبان شعرها عین گرایی قابل لمسی که در دفتر اول و دوم مجموعه وجود دارد، در اکثر شعرهای دفتر سوم به طور قابل توجهی کاهش یافته و گاهی به حداقل رسیده است. البته شاعر با دسته بندی سرودهها در دفترهای جداگانه توجه خواننده را به تشخیص تفاوتهایی در هر کدام بیشتر جلب میکند. توجه به نمونههایی از دفتر اول و دوم در قیاس با نمونههایی از دفتر سوم تفاوت موجود را آشکارتر میکند. در این بند رابطه کاملاذهنی میان عناصر عینی موجود فقط در جهان این شعر امکان وقوع مییابد.
اینجا هم از رابطه یی که بین عینیتهای موجود (در ذهن مخاطب) رایج است، عادت زدایی شده و یک رابطه ذهنی دیگر که در جهان این شعر قابل تعریف است شکل گرفته.
ناچارم تمام روز التماس کنم به تُستر/ التماس به ماهیتابه ها/ به قهوه جوش رنگ پریدهام که شما انگشتهای مرا ندیدهاید؟
در این سطور رابطه ذهنی بین ارجاعات بیرونی آنها را به جهان دیگری با روابطی دیگر فراخوانده است.
علیرضا عباسی – نگاهي به «چندرضايي» مجموعه شعر رضا حيراني
حال در قیاس با نمونههای قبلی به نمونههایی از رضای سوم (رگهای مرا بباف) توجه کنیم:
در رضای سوم ذهنیت سرودهها کمی تغییر میکند اگرچه توجه به مرگ به عنوان موتیفی در مجموعه اشتراک ذهنی آثار را پی ریزی میکند اما در رضای سوم نقش ضمیر دیگری هم پررنگ میشود و میل رومنس به شکلی که نه یک عاشقانه محض بلکه یک نیاز انسانی را به نمایش بگذارد، شکل گرفته است.
چیزی از من بیرون خودم جا مانده است | انگار در خلایی خانگی شناورم | تنهایی ساده بود اگر به دیوار نبودت نمیکوبیدم
روابط هنوز ذهنی هستند اما نقش عینیت و ارجاع به عناصر عینی تقلیل یافته. تمایل خودارجاعی متون در رضای سوم هم پدیدار است اما جهان آنها گاهی به دامنه انتزاع وارد میشود و این تمایل به یافتن اعتبار خود از طریق زبان هم نیم نگاهی دارد.
در نقطه مقابل گفتنی است که ساختار عینی سرودهها در رضای چهارم به رضای اول و دوم، نزدیکتر میشود.
گذشته از اهمیت بررسی وضعیت عینی آثار که تا همین جا بسنده میکنم، مساله مهم دیگری که میتواند در این مجموعه مورد نظر قرار گیرد، روانکاوی ذهنیت سروده هاست. توجه به بازخوردهایی در ذهن مولف که مرگ را میان آثار او به موتیف بدل کرده است.
آیا گسترش چنین ذهنیتی را میتوان نتیجه فشارهایی تنش زا تلقی کرد که به عقیده فروید به درد روانی منجر میشوند؟
واقعیت این است که درونمایه آثار و روابط اجزا در آنها، وجود فشارهای تنشزا در پس زمینه و بر ذهن مولف را صحه گذاری میکنند. آنچه سبب شده دیوارهای خانه دندان دربیاورند و استخوانها و گوشت شاعر را بجوند، نتیجه چیزی جز تمرکز بر درد روانی نیست. درد روانی مشهود در ذهنیت سرودههای این مجموعه، ناشی از میل به پناه گرفتن است یا هراس از مرگ؟…
برگرفته از روزنامه اعتماد
Comentários