مشهورترین و یکی از زیباترین ترانههای خوانندهی فرانسوی باربارا، «عقاب سیاه» با زیرنویس فارسی…
این ترانه در سال ۱۹۷۰ در آلبوم عقاب سیاه منتشر شد.
در رپرتوآر ترانههای باربارا، «عقاب سیاه» جایگاه ویژهای دارد. اکثر آهنگهای باربارا تنها با سه یا چهار موزیسین و یک پیانو اجرا میشوند. در صورتی که «عقاب سیاه» با یک ارکستر ۴۰ نفره و گروه کورال اجرا میشود.
متن ترانهی عقاب سیاه متن بسیار اسرارآمیزیست. مدتها مخاطبین باربارا تلاش میکردند برداشت باربارا را از این ترانه بدانند.
پس از مرگش، خاطرات این شاعر و خواننده فرانسوی منتشر شد. و شایعهای دربارهی «عقاب سیاه» رایج شد بر این اساس که این «عقاب سیاه» همان پدر بارباراست که در کودکی به او تجاوز کرده بود. بر اساس این برداشت، شعر را میتوان بهگونهی دیگری دوباره شنید. این «عقاب سیاه» که «از اعماق جهیده بود» و باربارا او را دوباره «شناخته بود»، که «گونهاش را لمس میکرد» و «گردنش را در دستش میسراند». باربارا چندین بار در خاطراتی که پس از مرگش منتشر شدهاند، به تجاوز پدرش در کودکی مستقیما اشاره کرده است: «من مدتها خاطرهای مخلوط از فریبندگی، هراس، تحقیر، تنفر و ناامیدی بیکرانی در خود نگه داشتم و بیست سال بعد وقتی او را در شهر نانت دوباره دیدم که مرده بود، تمام این احساسات به من بازگشت…»
«من مدتها خاطرهای مخلوط از فریبندگی، هراس، تحقیر، تنفر و ناامیدی بیکرانی در خود نگه داشتم و بیست سال بعد وقتی او را در شهر نانت دوباره دیدم که مرده بود، تمام این احساسات به من بازگشت…»
«هر روز بیشتر و بیشتر از پدرم میترسم. و او هم این ترس را فهمیده. حسش میکند. بهشدت به مادرم نیاز دارم، اما چطور میشود با او حرف زد؟ چه باید گفت؟ که به نظرم رفتار پدرم عجیب است؟ نمیتوانم. پس سکوت میکنم. یک شب در شهر تارب، دنیایم واژگون شد و به دنیای وحشت تبدیل شد. ده سال و نیمه هستم. کودکان سکوت میکنند چرا که کسی آنها را باور نمیکند. چون همه فکر میکنند آنها خیالبافند. چون خجالت میکشند و خودشان را مقصر میدانند. چون میترسند. چون خیال میکنند در دنیا تنها هستند. تنها با راز هولناکشان… از این تحقیراتی که در کودکی شدم، از این دنیای جهنمی و اعماق، همیشه جهیدم. دوباره جهیدم. البته که نیاز به یک میل وحشتناک به زندگی داشتم، نیاز به خوشبخت بودن، نیاز به این که دوباره در آغوش مردی لذت ببرم، تا بتوانم دوباره خودم را از همه چیز پاک کنم. اما مدتها طول کشید تا به اینجا رسیدم. مدتها…»
باربارا در ترانهی «نانت» دوباره پدرش و آخرین ملاقاتش با او را میگوید. اما متن «عقاب سیاه» همچنان اسرارآمیز باقی مانده است. به گفتهی خود باربارا در مصاحبهای، این متن بر اساس خوابی نوشته شده است که از خود شعر هم بسیار زیباتر بود…
برداشت عقاب سیاه در مقام پدر را روانکاو باربارا پس از مرگ او افشا کرده است. با این برداشت متن «عقاب سیاه» رنگ دیگری به خود میگیرد چرا که شاعر در آن عشقی که دلش میخواسته به پدر داشته باشد را نیز بیان میکند و این «شاهپرندهی تاجدار» را میبخشد، همانطور که او را در پایان «نانت» نیز بخشیده است… این پدر غارتگری که فقط میتوانست او را از راه خویشبارگی دوست داشته باشد…
برگردان به فارسی: غزل فیض، تینوش نظمجو
Comments