موقعیت انسانی، موقعیتی بدنی است. بدن، مادهای است هویت ساز، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی؛ فضایی که خود را در معرض دید و خوانش و ارزیابی دیگران قرار میدهد. نامی که ما بر خود داریم، شناخته شدنمان، تعلق ما به یک گروه اجتماعی همه از خلال بدن تحقق یافته و انجام میگیرد...
آیا با نابودی کالبد انسانی میتوان ذهنیت فرهنگی درونش را نیز نابود کرد؟ تقابل میان «جسم» و «روح» از قدیمیترین ایام و باستانیترین نوشتهها در اندیشه انسانی به صورتی وسواس برانگیز مشاهده میشود. اسطوره «اکسیر جوانی» که میتوان آن را به صورتی جهان شمول در فرهنگهایی بسیار دور از یک دیگر باز یافت، خود گویای بازتابی از وسواس میتواند باشد: تحمل ناپذیری این «واقعیت» یا حتی این «احتمال» که پایان بدن به مفهوم پایان فکر باشد، هم از این رو پنداره «جاودانگی» نیز اسطورهای جهان شمول را ساخته است تا شاید کابوس فرا رسیدن مرگ و «شغال» تدریجی بدن به وسیله آن («ناتوانی» و «پیری») و پیروزی نهایی و بیشک آن را از ذهن و کنش انسانها بیرون براند از فوکو در تبار شناسیهای خود تا انسانشناسان و جامعهشناسان مدرنی چون داوید لوبروتون، بسیاری از متفکران بر رویکردی اساسی دررابطه تقابلی جسم و روح از لحاظ فرهنگی انگشت گذاشتهاند.
جامعهشناسی بدن
نام اصلی: La sociologie du corps
نویسنده: داوید لو بروتون
مترجم: ناصر فکوهی
ناشر: نشر ثالث
تاریخ انتشار: ۱۳۹۲
۱۴۸ صفحه