سایه و آلا و آیدین با مادر و پدرشان زندگی میکنند. آیدین و آلا و پدرشان عمران خواندهاند و مهندس عمراناند و در کنار هم کار میکنند. تمام ارتباطات خانواده با مهندسها است و این شغل برای همه مهم است. اما سایه مسیر دیگری انتخاب کرده است. او به هنرستان رفته است و سفالگری خوانده است. بعد هم تصمیم گرفته است به دانشگاه نرود و کارش را در کارگاه کوچکش ادامه دهد. او دختر شوخطبع و خوشسلیقهای است که در خانه بیشتر از بقیه کار میکند. اما همواره نادیده گرفته میشود. همهچیز زمانی شروع میشود که یکی از دوستان قدیمی پدرشان تصمیم میگیرد به خانهشان بیاید. او و همسر و دو پسرش به خانه آنها میآیند و سایه بعد از مدتها دوست دوران کودکیاش برنا را میبیند. آنها با هم همبازی بودند. برنا به او میگوید که برای خواستگاری از آلا به آنجا آمدهاند. برنا میگوید از رشتهاش متنفر است و سایه سعی میکند راضیاش کند که رشتهاش را بدون اطلاع خانوادهاش تغییر دهد. در همین زمان سایه پنهانی میشنود که سورنا پسر بزرگ خانواده که قرار بود از آلا خواستگاری کند از او خوشش آمده و میخواهد مادرش را راضی کند از سایه خواستگاری کند. سایه با شنیدن این حرف شوکه میشود چون مادرش و آلا تازگی از پسر یکی از دوستانشان ناراحت بودند که بهجای خواستگاری از آلا به خواستگاری الناز دوست سایه رفته است، حالا اگر این خبر را بشنوند حسابی عصبانی میشوند. گرههای داستان از همینجا شروع میشود.
آن من
- نویسنده: بهاره شریفیناشر: شقایقزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1401704 صفحهنوبت چاپ: 1