«امید تازه» با ناراحتی موش کور کوچولویی شروع میشود. او غمگین و ناراحت است و سرش را بین پنجولهایش گرفته. وقتی مامان دلیلش را میپرسد جواب میدهد که دلیلش را نمیداند و فقط حس خوبی ندارد. مامان به این نتیجه میرسد که موش کوچولو امیدش را از دست داده. چون امید گاهی وقتها در تاریکی قایم میشود و باید پیدایش کرد. برای همین دست پسر کوچولویش را میگیرد و به سمت روشنایی بالا میرود. در میان راه، نرسیده به زمین موش کوچولو و مامان یک پیاز قهوهای میبینند. موش کوچولو خیال میکند او مرده اما مامان یواشکی برایش توضیح میدهد که این پیاز در بهار به گلی زیبا تبدیل خواهد شد. بعد از موش کوچولو میخواهد تا آن را در ذهنش تصور کند. هم بهار را و هم گلی را که در نسیم بهاری میرقصد. موش کوچولو تصور میکند و حال خوب و خوش را احساس میکند. موش کوچولو و مامان امیدی را که قایم شده، آرام، آرام و یواشکی پیدا میکنند. تا به حال شده، شما هم امید را پیدا کنید؟
امید تازه
- نویسنده: گلنیس نلیستمترجم: فاطمه مهدیانناشر: مهرسازبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: خشتیتاریخ انتشار: 140232 صفحهنوبت چاپ: 3عنوان اصلی: Little Mole Finds Hope