باغ عمارت ،دم غروب، صفای دیگری داشت چهار تا لامپ کنج دیوار را روشن میکردند و نورشان بر آب حوض می رقصید باد میان شاخ و برگ درختان چنار میپیچید و عطر گلدانهای شب بو مشام را نوازش میداد گوشه ای از حیاط معصومه خانم آتش چرخان را در هوا میگرداند تا قلیان خاله اختر را چاق کند و این سو سعیده به دیوار تکیه داده بود و با چشمانی پراندوه، رقص آتش چرخان در هوا را تماشا می کرد. گاه آرزو میکنی کاش میشد فکرهایت گل ولای باغچه باشند بر دستان کودکی ات تا ببری در پاشویه ی حوض بشویی و از بینشان بری
بار دیگر، بوی خوش نان
- نویسنده: سیمین گل قریشیناشر: گویازبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1403344 صفحهنوبت چاپ: 1