این کتاب اقتباسی است از داستان بیژن و بنفشه که ماجرای عشق میان پسر گیو از دلاوران بارگاه کیخسرو، شاه ایران و دختر افراسیاب، شاه سرزمین توران را به تصویر می کشد. کتاب پیش رو به زبانی ساده و امروزی به نگارش درآمده و بسیار نزدیک به لحن عامیانه ای است که میان جوانان رواج دارد. کیخسرو در قصر خود نشسته که برایش خبر می آورند مردانی از ارمانیان برای شکایت نزد او آمده اند، اجازه ورود می دهد و متوجه می شود که گرازها به زمین هایشان حمله کرده اند، پس کیخسرو تصمیم می گیرد از میان پهلوانانش کسی را برای مقابله با گرازها بفرستد که بیژن خودش داوطلب می شود. بعد از نابود کردن گرازها، گرگین که به خاطر راه بلدی با بیژن همراه است به او پیشنهاد می کند که به مجلس بزمی برود و دختران زیبای روی توران را ببیند. بیژن وسوسه می شود؛ رفتن به جشن همان و دیدن منیژه و گرفتار شدن در عشق او همان…