جنگ بود. سربازها با تمام نیرو میجنگیدند. بچهها از ترس در زیرزمینهای تاریک و نمناک پنهان شده بودند. صدایـی جز شلیک و انفجار به گوش نمیرسید. تا این که روزی، دستفروشی با قدمهای بزرگ در کوچهها و خیابانهای خلوتِ شهر راه افتاد. دستفروش با دستهای پیر و لاغرش، فرغونی پر از جعبههای کوچک و بزرگ را هُل میداد و فریاد میزد: «حراج، بهترین دوستهای دنیا… حراج!»
حراج آخرین دوست
- نویسنده: فاطمه سرمشقیناشر: پی نمازبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 140348 صفحهنوبت چاپ: 1