«کنولپ، قهرمان این داستان، رندی آزاده است و قلندری صحراگرد.
در زندگی موفقیتی نصیبش نشده و در پایان عمر دستش از هر بضاعتی خالی است. «گمراهی» است که در دستگاه بیرنگ اما به قید قاعده درآمدهی کارگران و زحمتکشان وصلهی ناهمرنگی است و در نظام عبوس زندگی پرتلاش و حساب سوداگران جایی ندارد، اما در پشت نقاب شادی و بازیگوشی این صحراگرد خیالپرداز، که با روح ساده و کودکانهی خود همهجا برای مردم زحمتکش و سر به راه شهرها و دهات شادی و شادابی و برای کودکان و دختران بازی و بذله ارمغان دارد، مرد دیگری نهفته است که تنها و بیخانمان است و به ولگردی و بیآرامی محکوم.»
کنولپ در این داستان تصمیم میگیرد که به جای سرگرم شدن به دغدغهها و مشکلات زندگی شهری به صحرا برود و به ادامه زندگی در آرامش صحرا بپردازد.
داستان دوست من کنولپ (جیبی)
نویسنده: هرمان هسه
مترجم: سروش حبیبی
ناشر: نشر ماهی
داستان بلند
چاپ اول: 1392
136 صفحه