فیونا در خانۀ پدر و مادرش زندگی میکرد، در شهری که او و گرانت به دانشگاه رفتند. خانۀ بزرگی بود، با پنجرههای بیرونزده که به نظر گرانت هم مجلل بودند و هم نامرتب، قالیچه های کجوکوله روی زمین ها و دایره های جامانده از ته فنجان ها روی لاک الکل میز. مادرش ایسلندی بود؛ زنی قدرتمند با تکوتوک موی سفید و عقاید سیاسی متغیر و چپگرایانه. پدرش یک متخصص قلب معروف بود، در محیط بیمارستان درخور ستایش، اما در خانه با کمال میل فرمانبردار. او در خانه به نطق های تند و طولانی و عجیب گوش میداد، همراه با لبخندی که حواس را پرت میکرد. همهجور آدم، پولدار یا با ظاهری مندرس، از این نطقها ایراد میکردند، مدام در رفتوآمد بودند و بحث و تبادل نظر میکردند، بعضی از آنها لهجۀ خارجی داشتند. فیونا ماشین کوچک خودش را داشت و تعداد زیادی ژاکت کشمیری. او عضو هیچکدام از انجمن های دانشجویی نبود و شاید دلیل آن، همین فعالیت سیاسی در خانهشان بود.
دور از او و دو داستان دیگر
- مترجم: آسیه عزیزیناشر: نگاهزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1400نوبت چاپ: 1