رباعى هاى فارسى گاه جنبه ى اندیشندگى و فلسفى دارد و گویا این شکل شعرى بهترین قالب بیان معانى فلسفى و عرفانى بوده است و از این جمله است رباعىهاى خیام و باباافضل و مولوى. به نظر مىرسد که بیشتر رباعیات خیام ساختار ریاضى (جبرى) دارد. زیرا شاعر چهار مصراعى متحدالمضمون مى سازد، سه مصراع همچون پیشدرآمد گزارهاى استدلالى و فکرى است و نتیجهى این استدلال در مصراع چهارم گنجانده شده است به سخن دیگر سه مصراع نخست از لحاظ صغرى و کبرى طرح شده و مصراع چهارم نتیجه ى آن مى شود، و معانى در مصراع چهارم برمى جوشد و از پختگى مصراع هاى پیشین پرورش مى یابد پس ضربه در مصراع چهارم است و همین مصراع
است که عصارهى بار معنایى و نتیجهى آن را بر دوش مىکشد. در هایکو نیز همین ویژگى را مىبینیم که در آن بار معنایى و نتیجه در مصراع آخر است. به گفتهى الول ساتن دو مصراع اول منظرهى کلى را نشان مى دهند، مصراع سوم در حد وسط و در مرز قرار دارد و مصراع چهارم مضمون و نظرگاه شاعر را تأکید و تبیین مىکند و این ویژگى در Epigram یونانى و در هایکو ژاپنى نیز هست . اهمیت رباعى خیام در این است که غالبآ
ضربهى معنایى آن در مصراع چهارم بسیار قوى است و در آن فکر یا رویدادى غیرمنتظره به پیشنما مىآید و خواننده و شنونده را تکان مىدهد.
یک قطرهى آب بود با دریا شد یک ذرهى خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟ آمد مگسى پدید و ناپیدا شد
39,90€Price