رمان سفر به سپیده دم از سرگشتگی و گم شدن انسان در کلاف پیچیده و در هم فرورفته ی ذهن حکایت می کند، از جست وجوی «راه» و همواره خود را در هزارتوی بیراهه ها درمانده یافتن و اینکه آیا سرانجام ممکن است این گمشده خویشتن را «پیدا» و رهایی را تجربه کند؟ اما اینها همه نه در قالب پیام ها و مفاهیم مستقیم بلکه به شکل قصه ای تو در تو و پرکشش روایت | شده اند که پیش از هر چیز مخاطب را با خود همراه می سازد تا از یک رمان خوشخوان لذت ببرد، سپس به بحران قهرمان داستان و معناهای پنهان در لایه های زیرین داستان بیندیشد. چشم هایش را ناخودآگاه لحظه ای بست و دوباره باز کرد پلنگ هم بی حرکت در برابرش بر زمین پوشیده از برف نیم خیز بود. او البته هنوز توان بالابردن سر و نگاه کردن به صورت پرهیبت حیوان وحشی را نداشت. چشم ها را باز هم بی اراده بست و سرانجام اولین جمله از مرکزی ناشناس در درونش بیرون آمد و در میانه ی این وحشت سهمگین به سرعت از ذهنش گذشت بترسی می میری.
سفر به سپیده دم
- نویسنده: هومن خشندیشناشر: خزهزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1403118 صفحهنوبت چاپ: 1