«عمارت گالانت» داستان اولیویا دختری چهارده ساله است که سه چیز را در زندگیاش از دست داده است؛ مادر، پدر و صدا. او در مدرسه دخترانه بزرگ شده و با زبان اشاره با دیگران ارتباط میگیرد و تنها چیزی که از گذشتهاش دارد دفترچه خاطرات مادرش است. نامهای برای اولیویا میآید و او را دعوت میکند تا به خانهی عمویش، برادر بزرگ پدرش، برود، مکانی به نام گالانت. اولیویا هرگز عمویش و عمارت را ندیده است. زمانی که به عمارت میرسد، متوجه میشود که نامه برای چند سال پیش بوده و اکنون عمویش مرده است و عمارت خالی است. او باید در عمارت از دو قانون پیروی کند: پس از غروب بیرون نرود و همیشه در سمت راست دیواری که در امتدا غربی املاک دارد، بماند. فراتر از این دیوار، قلمرویی دیگر است، جادویی که اولیویا را فرا میخواند. گالانت رازهایی را پنهان کرده و او میخواهد تا آنها را فاش کند. هنگامی که اولیویا از دیوار ویران شده عبور میکند، خود را مکانی میبیند که گالانت است اما نیست و در این قلمرو، عمارت در حال فروپاشی است. موجودی مرموز در آنجا حکمرانی میکند و غولها در هر گوشهای در کمین هستند. در این مکان اولیویا رازهایی را دربارهی خانوادهاش میفهمد.
عمارت گالانت
- نویسنده: ویکتوریا شوابمترجم: محمد جوادیناشر: کتابسرای تندیسزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1402336 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: Gallant