انگار قرار نیست در «مدرسه‌ی جاسوسی»، بِن ریپلی را به حال خود رها کنند. در جلد چهارم این مجموعه، داستان از این قرار است که لئو شانگ، تاجر بیلیونر و مرموز چینی، به همراه دخترش جسیکا به کلرادو رفته تا او را در مدرسه‌ی اسکی ثبت‌نام کند. در مدرسه به بن اطلاع می‌دهند که قرار است برای انجام یک مأموریت به این مدرسه‌ی اسکی برود. مأموریت او این است که از طریق نزدیک‌شدن به جسیکا، بفهمد عملیاتِ مشت طلایی که قرار است شانگ اجرا کند، چیست و چه هدفی در پشتش است. بنابراین بن سعی می‌کند با جسیکا ارتباط برقرار کند و به او نزدیک شود، اما وقتی از جسیکا درباره‌ی شغل پدرش می‌پرسد، او اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. از طرفی بادیگارد جسیکا هم رفته‌رفته به بن مشکوک می‌شود. البته در ابتدا همه‌چیز خیلی خوب پیش می‌رود تا اینکه سروکله‌ی مایک پیدا می‌شود! بار دیگر با بن ریپلی همراه شوید و سرانجام این ماجرای هیجان‌انگیز او را بخوانید