غلغله است. مضطرب این طرف و آن طرف میدود. چادرش را جلو میکشد و زیر گلویش را سفت میچسبد. در تاریکنای شب، دست پسربچه را میگیرد و دنبال خودش میکشد. «خانم الف به اطلاعات مراجعه فرمایند» این صدایی است که از بلندگوی اطلاعات در فضای سالن انتظار میپیچد. زن با شکم ورقلمبیده به سمت اطلاعات میرود. «خانم، قطار جنوب نرسیده؟»
مشتی خاک، همین!
نویسنده: مینا احمدی
ناشر: نشر افراز
داستان کوتاه
چاپ اول: 1388
88 صفحه