من فلوجه را به یاد میآورم رمانی تلخ و تکاندهنده دربارۀ حافظه، هویت و آسیبهای نسلی است. شاید این کتاب اثری شخصی به نظر برسد، اما آنچنان که در جهانِ امروز مسئلۀ پناهجویان و جنگ جدی شده، طیفی وسیع از مخاطبان میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. فرات العانی، نویسندۀ اثر، دربارۀ مردی مینویسد که فرزند پناهندهای سیاسی است و میکوشد از خلال تکهپارههای حافظۀ روبهزوالِ پدرش، خودش را دوباره کشف کند؛ خودش را، مفهوم سرزمین و بوم را، احساس تعلق را. قهرمان داستان تلاش میکند گذشتهای را کشف کند که پدرِ روبهمرگش مخفی نگه داشته و کمکم فراموش کرده است. او میخواهد تصویری قدرتمند و لایهلایه از عراق را نقاشی کند، عراقِ دهۀ 1950 تا 2000 را. رامی، مردی جوان در اوایل دهۀ 1970، از خانه اش فرار کرد تا از دیکتاتوری صدام حسین گریخته باشد. او در فرانسه، زندگی جدیدی برای خود و خانوادهاش ساخت و سخت تلاش کرد تا یک مهاجر موفق شود. با اکراه و مقاومت از آن سالهای گذشته صحبت میکند، و پسرش، فرات، آن را مانند دیواری بین او و پدر احساس میکند. هنگامیکه رامیِ سالخورده با سرطان کشنده در بیمارستان بستری میشود، فرآت اخرین فرصت خود را برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این مرد مرموز و هویت خود مییابد.
من فلوجه را به یاد می آورم
- نویسنده: فرات العانیمترجم: ابوالفضل الله دادیناشر: افقزبان اصلی: ادبیات فرانسوینوع جلد: شومیزقطع: زقعیتاریخ انتشار: 1403500 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: Je me souviens de Falloujah