داستان «هیچ رازی در میان نیست» دربارهی جِما، دختر نوجوانی مبتلا به فلج مغزی است. او از گردن به پایین فلج است؛ یعنی نمیتواند دست و پاها یا دیگر قسمتهای بدنش را کنترل کند. جِما نمیتواند خودش غذا بخورد، دستشویی برود یا از جایش بلند شود؛ مگر اینکه کسی او را با بالابر بلند کند یا با ویلچر هُل بدهد. در ضمن او نمیتواند حرف بزند. شاید برای همین است که وقتی آدمها با او حرف میزنند رازهایشان را به او میگویند و حتی یادشان میرود که دخترک میشنود و میفهمد، فقط توان بیان کردن ندارد! حال بهتازگی قتلی در محله اتفاق افتاده است و پلیس به دنبال فرد قاتل میگردد. یک روز دن، نامزد پرستار جِما، دربارهی کار وحشتناکی که انجام داده است، به دخترک میگوید. به نظر شما، جِما راهی برای حرف زدن و برملا کردن این راز پیدا میکند یا تا همیشه این راز را با خود حفظ خواهد کرد؟
هیچ رازی در میان نیست
- نویسنده: پنی جوئلسونمترجم: شقایق قندهاریناشر: ایران بانزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1402292 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: I have no secrets