مردی بهم اشاره میکنه. میگه: تو واقعی نیستی. چه حرف عجیبی برای یه پسر که اسلحه دستشه. اما بعد با خودم فکر میکنم شاید راست میگه. شاید من واقعی نیستم. پس اگه من واقعی نیستم هیچ کدوم از این آدما هم واقعی نیستن. شاید همه روحایم. یه روح میتونه یه روح دیگه رو بکشه؟ اسلحه واقعی و پینت گانم رو به صورت مرد فشار میدم. و ماشه رو میچکونم. دور خودم میچرخم و همینطور شلیک میکنم.
پرواز
نویسنده: شرمن الکسی
مترجم: سعید توانایی
ناشر: نشر افراز
داستان بلند
چاپ اول: 1392
160 صفحه