این کتاب داستان دخترکی به نام «گلاب خانم» را روایت میکند که میخواهد به خانه مادربزرگ برود. در راه حیوانهای مختلفی را میبیند که میخواهند او را بخورند اما گلاب خانم باید یک جوری از آنها فرار کند.
این افسانه روایتی متفاوت و زیبا از افسانه کدو قلقلهزن است و بر اساس روایتی که در یکی از روستاهای صومعهسرا (گیلان) وجود دارد بازنویسی شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «گلاب خوشحال از اینکه از دست گرگ نجات پیدا کرده بود، به راهش ادامه داد. هنوز خیلی نرفته بود که یک پلنگ پرید جلوی پای او. گلاب از نعره پلنگ ترسید، اما به روی خودش نیاورد.»
کدو قلقله زن
نویسنده: ناصر یوسفی
ناشر: نشر پیدایش
کودک و نوجوان
چاپ اول: 1388
11 صفحه