در ابتدای داستان «گمشدگان» می‌بینیم که فِرِد روی صندلی‌اش در هواپیمایی کوچک نشسته و سرگرم تماشای ناشناخته‌های جنگل آمازون در زیر پایش است. او همیشه دلش می‌خواسته به سفرهای اکتشافی برود و برای خودش جایی بین ماجراجوهای بزرگ باز کند. او آرزو دارد فرود بیایند تا نگاهی به اطراف بیندازند. ناگهان هواپیما با سرعت در جنگل سقوط می‌کند و فِرِد دیگر چاره‌ای جز ماجراجویی ندارد. او و سه کودک همراهش از سقوط جان سالم به در برده، اما در جنگلی بزرگ و ناشناخته گم می‌شوند. امیدی نیست کسی برای نجاتشان بیاید و معلوم نیست بتوانند خودشان راه برگشت به خانه را پیدا کنند. اما به نظر می‌آید آن‌ها در جنگل تنها نیستند. کاترین راندل در این کتاب هم مانند آثار دیگرش، فضایی جذاب خلق کرده است که هم خواننده را می‎‌ترساند، هم او را به وجد می‎آورد؛ دقیقاً مشابه جنگلی که بچه‎‌های داستان در آن گیر کرده‌‎اند! هرکدام از بچه‌‎ها ویژگی خاصی دارند که به کمک آن می‎‌توانند از این مهلکه جان سالم به‌‎در ببرند. شجاعت، هوشمندی، مهربانی و صمیمیت از ویژگی‌‎های آن‎هاست که درنهایت جانشان را نیز نجات می‎‌دهد.