ژان اشنوز (۱۹۴۷) نویسنده ی فرانسوی، متولد شهر اورانژ واقع در وکلوز (استانی در جنوب شرق فرانسه). تحصیلات دانشگاهی اش را در پاریس ادامه داد و سپس به طور جدی به نویسندگی پرداخت. نخستین داستان او، نصف النهار گرینویچ در سال ۱۹۸۰ برنده جایزه ی فنئون شد. داستان دومش چروکی در سال ۱۹۸۳ جایزه ی معتبر مدیسی را ربود و این سر آغاز اقبال عامه به نویسنده بود. او در سال ۱۹۹۹ با رمان از این جا می روم، معتبرترین جایزه ی ادبیات فرانسه، گنکور، را به دست آورد و به نویسنده ای جهانی بدل شد. ژان اشنوز در طول چهل و چند سال کار داستان نویسی، ۱۷ اثر به چاپ رسانده است. دایره ی شمول ژانری – سبکی نویسنده جالب توجه است. از زندگی نامه ی داستانی گرفته تا رمان جاسوسی و رمان تاریخی = عاشقانه ای همچون ۱۴ که به آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ می پردازد.
باز به همه ی این ها می شد عادت کرد، ولی شپش را کجای دلت می شد بگذاری که خیلی زود به دشمن معضل اصلی بود و پر زاد و ولد به نحوی که در کوتاه زمانی سرتاپای آدم از لشکر اعوان و انصارش پوشیده می شد. این موجود به زودی به دشمنی دائمی بدل شد. خصم بزرگ دیگر موش نام داشت که در اشتها چیزی کم نمی آورد و به همان اندازه پر جنب و جوش بود. درست مثل شپش بی وقفه تکثیر می شد، مدام فربه تر می گشت و حاضر بود تمام پوشه ی مایحتاجت را ببلعد. تسمه هایت را آهسته آهسته بجود، تا تودوزی کفش هایت را هم مورد عنایت قرار دهد، و حتی تا اندرون خودت را وقتی که خواب بودی، و البته وقتی که مردی با مگس ها بر سر تقسیم محتوای حدقه ی چشمانت به منازعه برخیزد.
