برنار ماری کلتس
فرانسوی، نمایشنامه نویس
1948 - فرانسه
برنار-ماری کُلتِس (۱۹۸۹-۱۹۴۸)، نمایشنامهنویس فرانسوی در یک خانوادهی بورژوای کاتولیک در شهر مِتز به دنیا میآید. او همزمان با تحصیلات دوران دبیرستان، با موسیقی آشنا میشود و نواختنِ سازهایی چون کلاوسَن، پیانو و اُرگ را فرا میگیرد. کلتس در سال ۱۹۶۸ به استراسبورگ نقل مکان میکند، و یک سال بعد با دیدن بازیِ ماریا کاسکارِس در نمایش «مِدهآ» (اثرِ سِنِک) شیفتهی تئاتر میشود.
به این ترتیب او وارد مدرسهی ملیِ تئاتر استراسبورگ میشود و پس از آن تمام وقت خود را صرف نمایشنامهنویسی و کارگردانیِ تئاتر میکند. وی در سال ۱۹۷۰ کُمپانی تئاتر خودش را با عنوان تئاتر بارانداز تأسیس میکند و نمایشنامههایی چون «تلخیها» بر اساسِ رُمانِ دوران کودکی اثرِ ماکسیم گورکی، «پیادهروی» بر اساسِ غزلِ غزلهای سلیمان، «دادرسیِ مستانه» بر اساس «جنایت و مکافات» اثر داستایوفسکی، «میراث» و «داستانهای مرده، یک رؤیای گمشده» را برای این کمپانی نوشته و کارگردانی میکند.
اقامت در روسیه در سال ۱۹۷۳، منجر به عضویتِ کلتس در حزب کمونیستِ فرانسه میشود، و این عضویت تا سال ۱۹۷۹ ادامه مییابد. او درکنار تعهدات سیاسیِ خود، فعالیت در زمینهی نمایشنامهنویسی را نیز پی میگیرد. وی در سال ۱۹۷۴ یک رُمان با نام «فرار با اسب تا دوردستهای شهر» و یک نمایشنامه با عنوان «نغمههای خفته» مینویسد.
سال ۱۹۷۷ نقطهی عطف درامنویسی کلتس است. او در این سال، نمایشنامهی «شبِ درست پیش از جنگلها» را مینویسد و آن را در جشنوارهی آفِ آوینیون به روی صحنه میبرد، و در همین سال نمایشنامهای دیگر نیز با عنوان «سالینجر» خلق میکند. کلتس در این دوران، دیگر تمایلی به اجرای نخستین آثارش ندارد و نسبت به آن کارهای اولیه اظهار بیزاری میکند. او در سال ۱۹۷۸ عازم آمریکای مرکزی (نیکاراگوئه، اِلسالوادور، گواتمالا) میشود، و سالِ بعد نمایشنامهی «نبرد سیاه و سگها» را مینویسد. این اثر که به سلطهی فرهنگ غربی بر آفریقاییها میپردازد، با الهام از سفر کلتس به ساحل عاج و مالی نوشته شده است. وی دو سال بعد نیز نمایشنامهی «باراندازِ غربی» را به سفارشِ کُمدی فرانسز مینویسد.
در سال ۱۹۸۳، پاتریس شِرو کارگردان اصلیِ نمایشنامههای کلتس میشود. این کارگردان نمایشنامههایی نظیر «نبرد سیاه و سگها»، «بارانداز غربی» و «در خلوت مزارعِ پنبه» را به روی صحنه میبرد. این آثار، که در سرتاسر اروپا به اجرا درآمدند، موفقیتی چشمگیر را برای خالق خود به همراه میآورند. کلتس در سال ۱۹۸۸ نمایشنامهی «حکایتِ زمستان» اثر شکسپیر را ترجمه میکند، و سپس نمایشنامهی «بازگشت به برهوت» را مینویسد که بلافاصله توسط پاتریس شرو به اجرا درمیآید و با استقبال گستردهای روبرو میشود. او در همان سال، نگارش آخرین نمایشنامهاش با عنوان «روبرتو زوکو» را به پایان میرساند. این نمایشنامه را شرو در سال ۱۹۹۰ در برلین به روی صحنه میبرد.
برنار-ماری کلتس یکی از نمایشنامهنویسان فرانسوی است که آثارش بارها در سرتاسر جهان به روی صحنه رفته و به بیش از سی زبان ترجمه شده است. تئاتر او با تمرکز بر دلایل و انگیزههای برخوردها و روابط انسانها، به تراژدی تنهایی و مرگ بدل میشود. کلتس در سن ۴۱ سالگی بر اثر ابتلا به بیماریِ ایدز، چشم از جهان میبندد.
کتابشناسی:
نمایشنامهها:
• تلخیها (۱۹۷۰)
• پیادهروی (۱۹۷۰)
• دادرسیِ مستانه (۱۹۷۱)
• میراث (۱۹۷۲)
• داستانهای مرده. یک رؤیای گمشده (۱۹۷۳)
• نغمههای خفته (۱۹۷۴)
• روز کشتارها در داستان هملت (۱۹۷۴)
• سالینجر (۱۹۷۷)
• شبِ درست پیش از جنگلها (۱۹۷۷)
• نبردِ سیاه و سگها (۱۹۷۹)
• بارانداز غربی (۱۹۸۵)
• در خلوت مزارع پنبه (۱۹۸۵)
• تاباتابا (۱۹۸۶)
• بازگشت به برهوت (۱۹۸۸)
• روبرتو زوکو (۱۹۸۸)
ترجمه:
• حکایت زمستان، ویلیام شکسپیر (۱۹۸۸)
داستانها:
• فرار با اسب تا دوردستهای شهر (۱۹۷۶)
• پیشدرآمد (ناتمام) (۱۹۸۶)
فیلمنامه:
• نیکِل استاف (۱۹۸۴)
جملات منتخب
I'm a paragraph. Click here to add your own text and edit me. It's easy.