top of page

نقد و بررسی کتاب شمایل تاریک کاخ‌ها

نشست نقد و بررسی کتاب «شمایل تاریک کاخ‌ها» نوشته حسین سناپور با حضور نویسنده و جمعی از نویسندگان و منتقدان ادبی در ادامه جلسات ادبی نشر افراز، برگزار گردیده. 

در ابتدای جلسه سیروس نفیسی ضمن اشاره به این نکته که حسین سناپور نیاز چندانی به معرفی ندارد ادامه داد: سناپور نویسنده رمان‌های «نیمه غایب» و «ویران می‌آیی» و مجموعه داستان‌های «سمت تاریک کلمات» و «با گارد باز» و همچنین دو مجموعه مقاله با نام‌های «ده جستار داستان نویسی» و «جادوهای داستان» و مجموعه مقالاتی درباره آثار هوشنگ گلشیری با نام «همخوانی کاتبان» است. همچنین ایشان یک مجموعه شعر با نام «سیاهه من» را آماده انتشار دارد. 

پس از سخنان وی، نویسنده بخش‌هایی از داستان شمایل تاریک کاخ‌ها را برای حضار خواند و در ادامه نفیسی گفت: این کتاب از دو بخش شکل گرفته است. بخش اول آتش بندان و بخش دوم شمایل تاریک کاخ‌ها. بخش اول ماجرای سفری است که راوی زرتشتی داستان به شهر یزد دارد. او که از فرانسه آمده در جستجوی گذشته و چیزی است که انگار گم کرده است. جد بزرگ راوی مهرپاک رستم زاد از موبدان زرتشتی بوده که در عهدی از ایام این مملکت، دچار مشکلات و مصائبی می‌گردد و پس از آن خانواده‌اش به تهران مهاجرت می‌کنند. اما خواب‌ها و کابوس‌های راوی پس از سه نسل او را به شهر یزد می‌کشاند. در آنجا موبد بزرگ از او می‌خواهد کتابی که از اجدادش به ارث رسیده و به حدس یقین، بخش‌های گمشده دین کرد (دانشنامه دین زرتشت) در آن است را پیدا کند و راوی که هیچگاه در قید و بندهای دینی نبوده، با پذیرش این درخواست انگار به نوعی آرامش و رهایی می‌رسد. 

نفیسی در ادامه به بخش دوم کتاب اشاره کرد و آن را داستانی نزدیک به سفرنامه با حضور دو زوج به شهر تاریخی اصفهان دانست و اینگونه ادامه داد: در این بخش از کتاب هم مانند بخش اول با همجوشی گذشته و حال مواجه هستیم. راوی با کابوس‌ها و توهماتی که دارد خود را در متن وقایع تاریخی دوران صفویه مجسم می‌کند و دنبال این پاسخ است که این باری که از گذشته بر روی دوش ماست چیست و چه باید با آن کرد؟ در سیر پیشروی داستان بحث خشونت خود را خوب نشان می‌دهد و دیدگاه‌های متفاوتی که بین هم سفران وجود دارد. کوروش کاخ‌ها را نماد جبر و جبروت و استبداد می‌داند و ناصر که راوی داستان است اینگونه فکر می‌کند که شاه عباس در موقعیتی که بوده آیا چاره‌ای جز خشونت، گوش بریدن، سر بریدن و… داشته است؟ به نظر ناصر خیلی وقت‌ها کار دلبخواه فرد نیست ولی نقشی که دارد او را مجبور به این کار‌ها می‌کند و با پیشروی در داستان گویا این عقیده برایش به اثبات می‌رسد تا آنجا که حتی دست روی زنش بلند می‌کند و انگار خود یکی از حامیان و مجریان خشونت می‌شود.

نفیسی در ادامه زبان کار را علاوه بر معاصر بودن دارای بار تاریخی‌ای دانست که خوب با متن عجین شده است و این اثر را کتابی دانست که با یک بار خواندن تمام نمی‌شود و پرسش‌هایی را در ذهن خواننده نکته بین ایجاد می‌کند. 

پس از نفیسی، هادی نودهی از نویسندگان حاضر در جلسه گفت: بعد از خواندن این کتاب، لذت کتاب‌های دیگر سناپور مثل ویران می‌آیی و یا نیمه غایب به من دست نداد. دلیل این است که ما با مسئله تاریخ در این کتاب روبرو هستیم و نویسنده علاقه دارد به واقعیات تاریخی‌ای خودش را وامدار بداند که چندان از فیلترهای ذهنی نویسنده عبور نکرده است و حال سوال اینجاست که چرا یک داستان نویس تاریخ را کنکاش می‌کند برای روایت داستان، و دیگر اینکه ما در این کتاب با تاریخ روبرو هستیم یا داستان؟

نویسنده کتاب «شمایل لرزان قدرت» در ادامه افزود: نویسنده در بیان روایت به تاریخ علاقه بیشتری نشان می‌دهد و پررنگ بودن تاریخ لذت خواندن را کم رنگ می‌کند و نتیجه آنکه روابط آدم‌ها در داستان غیر ملموس می‌شود. 

در ادامه این نشست ادبی، محمدحسن شهسواری نویسنده کتاب «شب ممکن» گفت: من از خواندن داستان بسیار لذت بردم. در رمان نویسی اصولا ۴ عامل شخصیت، اندیشه، رویداد و محیط نقش‌های اصلی را ایفا می‌کنند که در هر اثر یکی از آن‌ها ممکن است عمده‌تر و برجسته‌تر شود. مساله اینجاست که در تاریخ ادبیات داستانی ما، رمان‌های شخصیت محور از استقبال بیشتری میان نویسندگان و خوانندگان برخوردار بوده‌اند. 

نویسنده رمان «پاگرد» در ادامه با اشاره به اینکه این کار اندیشه گراست اضافه کرد: محور داستان این است که پرسشی مطرح و در ادامه به آن پاسخ داده شود. ارزش این کار در این است که سعی کرده ساختار ذهنی آن طرف دیگر را به ما نشان دهد و موفق هم عمل کرده است. این رمان رمان نیمه غایب نیست و ویران می‌آیی هم نیست. مدخل ورود به این کتاب اندیشه است نه شخصیت‌پردازی. 

پس از شهسواری، اسداله امرایی از دیگر نویسندگان و مترجمان حاضر در جلسه گفت: ما داستان می‌خوانیم نه تاریخ. داستان می‌تواند به تاریخ ارجاع دهد و نمونه در ادبیات ما زیاد است. تاریخ خودش داستان است. در جامعه ما فرهنگ اعتراف وجود ندارد و فرهنگ ما تقیه است. همین الان هم آدم‌هایی مثل کوروش و ناصر در جامعه ما وجود دارند و تعدادشان هم زیاد است. به نظر من نیمه غایب خیلی از این کار قوی‌تر بود اما یک نکته را نباید فراموش کرد که ما داستان می‌خوانیم و در داستان شخصیت‌های حقیقی نیز می‌تواند وجود داشته باشد. ریزبینی نویسنده در نشان دادن برخی نکات و رویکردش به مسایل اجتماعی این را به ذهن متبادر می‌کند که نویسنده شرح و تفصیل زیاد داده است و تاریخ را با داستان قاطی کرده است که یک بخشش به دلیل ارتباط بلافصل ما با این قضیه است.

فارس باقری از دیگر نویسندگان حاضر در جلسه بود که تاریخ را در این اثر دارای نوعی جسمیت دانست و سناپور را موفق در کار و پردازش این جسم. وی همچنین دو بخش کتاب را در امتداد و تناسب کامل با هم دانست و در ادامه اشاره کرد که به عقیده وی نباید آثار داستانی را با تعابیری چون شهری، آنگونه که در مورد کارهای سناپور مرسوم است، دارای حد و حدود‌هایی زائد نماییم، آنچه مهم است اثر داستانی است. نکته دیگری که باقری به آن اشاره کرد این بود که به زعم وی خطی روایت کردن هر کدام از مقاطع یا صحنه‌هایی که در بخش دوم کتاب از ذهن آشفته راوی تصویر می‌گردد، می‌توانست به گونه‌ای مغشوش‌تر و در هم ریخته‌تر باشد. 

پریا نفیسی از نویسندگان حاضر در جلسه هم در رابطه با این کتاب گفت: من بر خلاف بسیاری داستان اول را بیشتر دوست داشتم. در داستان اول فضایی که در آن خلق شده با دیگر آثار سناپور خیلی متفاوت است و حتی فضای آن با داستان دوم نیز تفاوت دارد. داستان انگار با یک معما و نوعی تعلیق شروع می‌شود، معمایی که هر چند در ظاهر ممکن است به آثار معمایی نزدیک باشد، اما در ادامه چیز دیگری از آب در می‌آید. در داستان دوم نیز این تصور پیش می‌آید که داستان حرف جدیدی را نمی‌خواهد بزند و انگار با‌‌ همان آدم‌ها و مشغله‌های ملموسشان مشابه با آثار دیگر نویسنده مواجهیم. اما هرچه به آخر داستان نزدیک می‌شویم، حس و در واقع پرسش جدیدی در ما متولد می‌شود و کار در آنجا به اوج می‌رسد که راوی خودش جزء گروه فشار می‌شود. شاید پرسش اصلی این است که آیا آنطور که همیشه ما‌ها فکر می‌کنیم حق با ماست، واقعا هم این طور است؟ ولی راوی با موضع گیری پایانی‌اش به ما می‌گوید شاید هم حق با ما نباشد.

پس از پریا نفیسی، پوریا فلاح ضمن اشاره به اینکه داستان دوم را بیشتر پسندیده است گفت: مکاشفه‌ای در ابتدای داستان دوم است و کشف در این رمان جایگاه ویژه‌ای دارد. از سناپور بعید است که گستره‌ای تاریخی را جزء به جزء به تصویر بکشد فقط برای تصویر سازی. به عقیده من وقتی دقیق می‌شویم در کار، علت جزیی پردازی‌ها را می‌فهمیم و به خوانش آقای شهسواری نزدیک می‌شویم بطوریکه حتی شخصیت‌ها هم بحث مکاشفه را مطرح می‌کنند و در این رمان به نظر من بحث شخصیت‌پردازی هم قوی است. البته مشخص است که بخش تفکر پررنگ‌تر است. به نظر من وهم‌هایی که در راوی وجود دارد هم به شخصیت‌پردازی بر می‌گردد و افسوس من این است که چرا این دو داستان در کنار هم قرار گرفته‌اند. فلاح در پایان نظراتش گفت: داستان دوم عملا مرا اقناع کرد و دیگر نیازی به داستان اول نداشتم و شاید به همین دلیل داستان اول به دلم نچسبید. 

آرزو خمسه نویسنده کتاب «پلک فراموشی» همذات پنداری بیشتر خواننده با داستان دوم و همچنین دغدغه جمعی آن را علت جذاب‌تر بودن این داستان دانست و درباره داستان دوم اینگونه ادامه داد: شخصیت‌پردازی در این داستان بسیار خوب است و چه بسا خیلی از ما هم همینگونه‌ایم و اگر جای ناصر باشیم و فرصت خشونت هم داشته باشیم همین کار را انجام دهیم. به نظر من این ۴ نفر نماینده ۴ قشر از جامعه ما هستند و علت به دل نشستن داستان این است که ما خود را در این شخصیت‌ها می‌بینیم و باید به نویسنده تبریک گفت که از سفر ۴ نفر آدم به اصفهان و در واقع از هیچ، داستانی اینچنین لایه به لایه خلق کرده است که به نوعی بخش عمده‌ای از مسایل تاریخی گذشته ما و در کنارش حال و روز فعلی ما را ریشه یابی می‌کند.

یوسف انصاری، از دیگر منتقدان حاضر در جلسه نیز، موفق‌ترین کتاب سناپور را نیمه غایب دانست و اضافه کرد: با پلات داستان اول مشکل داشتم به نظر من داستان هر چه جلو‌تر می‌رفت بیشتر پس می‌زد. داستان دوم بخصوص در دادن اطلاعات برای من گیرایی داشت و برای من رمان یعنی دادن اطلاعات، اما در بعضی جا‌ها این انباشت اطلاعات به کار ضربه زده است و نمی‌گذارد من راحت جلو بروم، مثل جایی که ناصر کابوس می‌بیند و کابوس این آدم برای من باورپذیر نیست. به نظر من این نویسنده است که کابوس‌ها را کنار هم چیده نه ناصری که باید کابوس ببیند. در کار، ما با انباشت تکنیک روبرو هستیم اما چه کسی این‌ها را کنار هم می‌چیند؟ اینجا است که نمی‌توانیم نویسنده را فراموش کنیم.

در ادامه ابراهیم دم‌شناس نویسنده کتاب‌های «چارباد» و «نهست» گفت: مساله‌ای که با آثار آقای سناپور در جامعه داستان نویسی ما پررنگ شد، نزدیک شدن فضاهای داستانی به وقایع دور و بر نویسنده و آدم‌های معاصر شهری است و وجه قالب آثار ایشان اینگونه است ولی در اینجا و بخصوص در داستان اول از وضعیت معاصر فاصله می‌گیریم و وارد تاریخ می‌شویم و به نظر می‌رسد نوعی دگرگونی و تغییر مسیر در نوشتن ایشان بوجود آمده است. اما مساله‌ای که هست این است که موضوع کار تاریخی است، اما نوع نوشتن تاریخی نیست و از‌‌ همان ابزار‌ها و دستاوردهایی استفاده می‌شود که در رمان‌های قبلی مانند ویران می‌آیی و نیمه غایب هم بکار رفته است. دم‌شناس همچنین رسم الخط بخش نوشتاری و گفتاری (دیالوگ‌ها) را یکی دانست که می‌توانست متفاوت باشد.

فاطمه قدرتی از دیگر نویسندگان و منتقدان حاضر در جلسه هم ضمن اشاره به بهتر دانستن داستان اول، به تفاوت زن‌ها در داستان اول و دوم اشاره کرد و نقش زنان در داستان اول را حاشیه‌ای دانست که البته دارای هویت بیشتری هستند و به این نکته هم اشاره کرد که زنان در داستان دوم بیشتر حضور دارند اما در موقعیت تاریخی تصویر شده، کمرنگ‌تر هستند. وی همچنین زنان قسمت اول را دارای روحیه انقلابی‌ای دانست که زنان بخش دوم فاقد آن هستند.

پس از صحبت‌های نویسندگان و منتقدان، حسین سناپور نویسنده کتاب، با اشاره به این امر که تاریخ در این کتاب موضوع داستان است و او تا حدی با نگاه توریستی به اصفهان و یزد نگاه کرده است، ادامه داد: مدام باید تاکید کرد که بین نویسنده و راوی فاصله وجود دارد ولی در عین حال نویسنده در وجود تمام راوی‌های خود هم حضور دارد. در بعضی داستان‌ها این فاصله بیشتر است، و داستان‌هایی که در آن‌ها شخصیت راوی دوست داشتنی نیست، اغلب خواننده را، البته خواننده معمولی را پس می‌زند چرا که این جور خواننده دوست دارد با راوی یکی شود و جنبه‌های خوب او را بیشتر و بهتر لمس کند. اغلب رمان‌ها از موضع آدمی نوشته می‌شود که جنبه‌های خوب و مردم پسند در وجودش هست و ما خود را با او یکی می‌گیریم و راحت با شخصیتش همدل می‌شویم و اگر راوی جنبه‌های منفی را نشان دهد گارد می‌گیریم و از او دور می‌شویم و در نتیجه رمان را نیز شاید دیگر دوست نداشته باشیم. این انتخاب دشواری است ولی شاید کافی باشد که مدام از خوبی‌ها بگوییم. به نظر من باید به آدم‌هایی که مثل ما نیستند و دوست داشتنی هم نیستند، کمی نگاه کرد. البته وقتی اول شخص بنویسیم کار ما دشوار‌تر است.

نویسنده رمان «ویران می‌آیی» در ادامه به روش‌های نگاه به تاریخ در داستان‌ها اشاره کرد و گفت: یک رویکرد این است که مثل کتاب شازده احتجاب مستقیماً تاریخ را بگوییم و در‌‌ همان زمان باشیم و با‌‌ همان شخصیت‌ها. رویکرد دیگر این است که از طریق متن‌ها سراغ تاریخ برویم و نوع سوم که من سعی کرده‌ام این کار را بکنم، رفت و برگشت به گذشته و حال است که به نظر من این کار دشوار‌تر است ولی اگر نتیجه بدهد نتیجه بهتری نسبت به رویکردهای دیگر خواهد داشت.

سناپور نزدیک بودن دو داستان به هم را علت گنجاندن آن‌ها در یک کتاب دانست. وی همچنین خود را در مجموع وفادار به وقایع تاریخی دانست و ارجاعات آورده شده در داستان را ناشی از آن عنوان کرد. نویسنده کتاب همچنین به این نکته اشاره کرد که جاهایی از داستان که ارجاع وجود ندارد، خود ساخته است که البته با استفاده از بستر تاریخی، در خدمت اثر از آن‌ها بهره گرفته است. 

 تهیه گزارش: احسان عسکریان

Comentários


با گارد باز

نشر چشمه

9,90€

614034_103e8f4ab0ae4536a38b319d3eb437ed~

حسین سناپور

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

bottom of page