top of page

بخشی از کتاب “و تن فروشی نیست”


خیانت 

برای این سه نفر: 

خودم، خودت و خودش

از ما سه نفر

که عاشق یک نفر بودیم

و یک نفر بودیم

سه نفر مانده است

با عشق دیگری

که دیگری را کُشت در خودش

یک نفر از ما پیش از مرگ

سی بار نوشت: «مرجان تو مرا کشتی» 

یک نفر آدم شد

اما حوای خودش را نداشت

از کوی پرت شد

دیگری اما که من باشم

هنوز عاشق آن یک نفرم

که در قتل‌های زنجیره‌یی‌اش

هر بار که می‌کشد

خودش کشته می‌شود.


اعتراف

گلوله‌ها را من خوردم و

انگشت شما ماشه را… 

نه! بگذارید بکشد

هرچند جز خدا هیچ کس ندید

و مرگ

خودش لباس‌های مرا پوشید. 

حالا هرچه به اطرافم نگاه می‌کنم

جای کسی را خالی می‌بینم

کسی که پیش از خوردن گلوله

گرسنه بود

و پیراهن دامادی‌اش را

شیک جویده بود مرگ

با این همه یأس

جای امیدواری‌ست

من زنده می‌مانم

و انگشتان شما

به مرگ شلیک خواهند کرد.

و تن فروشی نیست

انتشارات نگاه

5,99€

614034_103e8f4ab0ae4536a38b319d3eb437ed~

فریاد شیری

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

bottom of page