top of page

نقدی بر مجموعه داستان “تجاوز قانونی” اثر “کوبو آبه”

“تجاوز قانونی” عنوان مجموعه داستانی است از نویسنده ی سرشناس ژاپنی “کوبو آبه” که چاپ اول آن به ترجمه ی “علی قادری” توسط انتشارات مروارید در سال ۱۳۸۵ وارد بازار کتاب شد.

۱) “تجاوز قانونی” عنوان مجموعه داستانی است از نویسنده ی سرشناس ژاپنی “کوبو آبه” که چاپ اول آن به ترجمه ی “علی قادری” توسط انتشارات مروارید در سال ۱۳۸۵ وارد بازار کتاب شد.

“کوبو آبه” در سال ۱۹۲۴ در توکیو متولد شد. اولین اثرش که مجموعه اشعار او بود به نام “اشعار بی نام” در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. او به خاطر رمان “جنایت آقای اس.کارما” در سال ۱۹۵۱ برنده ی جایزه ی آکوتاگاوای ژاپن شد و در سال ۱۹۶۰ به خاطر رمان “زن در ریگ روان” جایزه ی ادبی یومیوری را برد.

۲) در مجموعه داستان “تجاوز قانونی” صدای اندیشیدن و فلسفیدن نویسنده یا صدای ذهنیت او گاه بلند و گاه کوتاه به گوش می رسد.

وقتی در جاهایی اول شخص گوینده خود را در فضای ذهنی خویش که فضایی تخیلی است فرو می برد و آشکارا سعی می کند واقعیت را در اندیشه ی خویش مستحیل سازد و در جاهایی نگاه سوم شخص او سعی می کند واقعیت را نقض نکند و احساسات روانی خویش را با آن درآمیزد، مجموعه داستانی شکل می گیرد که منتقد را به نقدی مفهومی بر می تابد.

ولی در این نقد علیرغم سعی در کشف جوهر عینیت در داستان ها، مروری نیز بر نحوه ی برخورد نویسنده با فنون داستان نویسی خواهیم داشت –البته در حدی که بتوان از روی ترجمه قضاوت نمود؛ یعنی عناصر زبانی یا دستور زبانی در این نقد مد نظر نخواهد بود، همچنانکه قدرت ترجمه ی اثر توسط علی قادری.

شاید این نقد تلاشی باشد در پاسخ به این پرسش که آیا در داستان های این مجموعه در نهایت به یک عینیت یکپارچه که توانسته باشد ماده ی داستان و اندیشه های ذهنی نویسنده را تبدیل به یک جهان واقعی یا جهانواره ای با مختصات واقعیِ وجود کرده باشد می رسیم یا نه؟ و البته در روند پاسخگویی به این پرسش برخی تکنیک های داستانی نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

۳) وضوح اندیشه ی نویسنده در داستان “تجاوز قانونی” بیش از سایر داستان های این مجموعه است. نویسنده در متن خودِ داستان بارها به مفهوم دموکراسی و استفاده ی سلطه گرانه از این مفهوم اشاره می کند. با یک بار خواندن داستان مقصود نویسنده کاملا آشکار می شود. این داستان را می توان داستانی کاملا مفهوم گرا دانست یا به عبارتی داستانی متعهد. عناصر مادیِ استفاده شده در داستان یا به عبارتی عناصر عینی ای که ساختمان داستان را شکل می دهند، برساخته از رویدادهای عادی زندگی هستند؛ ولی آنچه آشکارا این داستان را از ساحت واقع گرایانه جدا می سازد منطق رویدادهاست. منطق رویدادهای این داستان با منطق رویدادهای دنیای واقعی سازگاری ندارد.

وقتی در جریان روایی داستان به غصب غیر منطقی خانه ی قهرمان داستان توسط غریبه ها می رسیم، ذهنمان به سرعت داستان را از ساحت واقعی به ساحت استعاری می راند و عملا ذات عینی واژه ها در مفاهیم استعاری آنها مستحیل می شود.

پس با داستانی تمثیلی رویارو می شویم که ذهنیت یا پیام نویسنده به وضوح در آن آشکار است؛ علیرغم اینکه خود نویسنده نیز با تکرار واژه ی دموکراسی سعی می کند این وضوح را مؤکد کند. پس تقابل عین و ذهن در این داستان کاملا آشکار است و آنچه در پایان در ذهن خواننده می ماند یک پیام غلیظ است در کنار عناصری عینی که وسیله ای شده اند برای بیان آن پیام. در این داستان، جهانواره، ایجاد شده ولی جهانواره ای که تمثیلی یا دوگانه بودن خود را، یا به عبارتی مصنوعی بودن خود را فریاد می زند.

اندیشه ای که در پس این داستان وجود دارد اندیشه ای عمیق است و کوبو آبه با دقتی تحلیلی و فلسفی توانسته خویش را از انبوهی از انسان ها که به ظاهرِ شعارهای سیاسیِ دنیای امروز دل خوش می کنند و به نام دموکراسی خویش را به سهم کوچکی از بهره های دنیا قانع می کنند، جدا سازد. ولی چرا داستان دو تکه شده است؟

بار ذهنیت داستان به بار عناصر عینی آن چربیده است. اصل و اساس روایی داستان بر رویدادی واقعی است: گروهی سعی می کنند خانه ی شخصی را تصاحب کنند و او از هیچ مرجع قانونی ای نمی تواند کمک بگیرد. ولی رویدادها به نحوی مصنوعی توجیه می شوند. به عبارتی با توجه به اصل و اساسی که روایت داستان بر آن مبتنی است واقع نمایی آن دچار مشکل شده است.

البته نویسنده آشکارا به خواننده نشان می دهد که داستانش تمثیلی است و همین نیز باعث می شود داستان در مجموع توجیه پذیر باشد، ولی اشکال در همین توجیهِ بسیار آشکار است که باعث سبک شدن روایت می شود.

یعنی عینیت و ذهنیت در این داستان همراستا، همراه با هم و در یک سطح پیش نمی روند؛ بلکه منطق عینی رویدادهای داستان به نفع منطق استعاری آنها کنار می کشد و این استعاره ها هستند که بار مفهومی و ساختاری داستان را به دوش می کشند. در مجموع می توان گفت واقع نمایی داستان مشکلی ندارد ولی کمی لوس و سبک است.

مثلا در رمان قلعه ی حیوانات جورج اورول نیز با زبانی تمثیلی رویرو هستیم ولی اصل و اساس روایت در آن داستان بسیار محکم توجیه می شود.

۴) اصل و اساس روایی در داستان “سرباز” یا به عبارتی عینیتی که ساختمان داستان بر آن بنا نهاده شده عبارت از خبر فرار یک سرباز و ترس اهالی ده از حمله ی او به خانه هایشان می باشد. کوبو آبه در این داستان به صورت آشکار سعی نکرده پیام خود را منتقل کند و داستان را به وضوح تبدیل به داستانی تمثیلی شعاری سازد. این نوع داستان در صورتی که منطق عناصر عینی آن مانند منطق عناصر عینی دنیای واقعی حفظ شود یا تبدیل به روایتی هدفمند و واقع گرایانه از دنیای واقعی خواهد شد و یا در صورت توان بالای نویسنده عناصر عینی و ذهنی به شکلی ایده آل در هم تنیده و داستان تبدیل به جوهر و ذات یک رویداد یا یک نگاه یا یک اسطوره خواهد گردید. مثلا در داستان های کوتاه کارور عموما خواننده با ذات و جوهر رویدادها در گیر می شود. جهتی که کوبو آبه در این داستان دارد جهتی اینچنین است ولی موفقیت او در ایجاد داستانی کامل، محل بحث است. در این داستان منطق عینی رویدادها هرگز دچار خدشه نمی شود و زبان به صورت صریح استعاری نمی شود. ولی موفقیت نویسنده در کشف جوهر رویدادها موفقیتی نسبی است. او در بسیاری جاها جملات و توضیحاتی را وارد داستانش می کند که به جوهری شدن داستان لطمه می زند.

داستان “مرگ نامربوط” را نیز می توان با همین دیدگاه نقد کرد. داستان مردی که جسدی را در خانه اش می بیند و هر چه سعی می کند از دست آن خلاص شود بیشتر راه را بر خویش می بندد و در نهایت خودش به این نتیجه می رسد که با کارهایی که کرده دیگر راهی برای خلاص شدن از دست جسد ندارد. ولی نکته ی جالب توجه در این داستان نحوه ی برخورد قهرمان داستان با جسد است. نحوه ی رفتار او و نقشه هایش برای رهایی از مشکلاتی که وجود جسد در خانه اش می تواند برای او ایجاد کند، تقریبا داستان را از سطح واقع گرایانه جدا می سازد. این موضوع ذهن را به سمتی می برد که در این داستان نیز دنبال مفهومی خاص باشد؛ یعنی داستان را حاوی پیامی جدا از رویدادهای روایت شده در آن بداند.

۵) از نکات جالب توجه در مجموعه داستان های این کتاب استفاده ی مناسب کوبو آبه از عنصر طنز است. روح طنز بر سراسر داستان ها حاکم است و به خوبی توانسته جدیت داستان ها را از آنها سلب کند. ولی در جاهایی پرگویی نویسنده باعث فاصله گرفتن از جوهر روایت شده است.

۶) ظاهرا کوبو آبه به تفکر برآمده از اسطوره ی سیزیف دلبستگی درونی دارد. در برخی از داستان های این مجموعه از جمله “تجاوز قانونی” و “مرگ نامربوط” و همچنین در رمان “زن در ریگ روان”، قهرمان داستان هر چه سعی می کند خویش را از چنگ مصیبتی که بر او نازل شده رها سازد، بیشتر و بیشتر در آن غرق می شود. عمدتا روایتی که کوبو آبه در این مجموعه داستان دنبال می کند روایت انسانی است که گرفتار مسائلی لاینحل می شود و عموما تلاشش در راستای حل کردن مشکل راه به جایی نمی برد. این روایت از روایتهای واقعی دنیای ماست که با نگاهی طنز گونه توسط کوبو آبه به تصویر کشیده می شود. او سعی می کند موقعیت های روانی انسان معاصر را تصویر کند و همین باعث می شود که داستان های او را به چشم روان داستان نیز بتوان نگاه کرد. با نگاهی عادی او در روایت این موقعیت های روانی موفق بوده است، ولی با نگاهی سخت گیرانه و آنگونه که از نویسنده ای بزرگ انتظار می رود می توان گفت او نتوانسه به جوهر این موقعیت های روانی برسد و آثارش را در این مجموعه تبدیل به آثار بزرگ ادبی سازد.

مثلا “روان داستان” “عروسک پشت پرده” ی “صادق هدایت” را در نظر بگیریم. در این روان داستان یک موقعیت روانی با موفقیت تصویر می شود.

همه ی عناصر و عینیات مورد استفاده در این داستان توجیه پذیرند و ذهنیت نویسنده با عینیت مورد استفاده کاملا با هم عجین شده و جهانی واقعی را ایجاد نموده است.

به عبارتی این داستان عینیت یافته است. ولی در داستان های کوبو آبه عناصر عینی و رویدادها به شکلی مدیریت نشده که در نهایت بتواند تبدیل به یک جهان مستقل شود و خود را به عنوان جوهر یک موقعیت روانی بشناساند. شاید دلیل آن را بتوان در برخی جاها در اضافه گویی ها، در برخی جاها در رو بودن بیش از حد شعارها، در برخی جاها در وضوح بیش از حد تقابل عین و ذهن، و کلا در پایین بودن درجه ی شهود نویسنده (در مقایسه با آثار بزرگ ادبی) دانست. مثلا در داستان “سگ” در نهایت، واقعیت روانی یا اخلاقی یا اجتماعی ای که در داستان مورد هدف قرار گرفته است رو نمی شود؛ و تطابق سگ با دختری که قهرمان داستان با او ازدواج می کند به شکلی پردازش نمی شود که در پایان، جوهر داستان، خود را نشان بدهد. البته توانایی کوبو آبه در ایجاد این تقابل قابل انکار نیست، ولی در نهایت، از این تقابل جهانواره ای خاص ایجاد نمی شود. همین آشفتگی در مهارسازیِ جوهر داستان و ایجاد جهانواره ای جدید را در داستان “فرستاده ویژه” نیز می توان شاهد بود.

۷) با نگاهی کلی به مجموعه داستان “تجاوز قانونی” می توان کوبو آبه را راوی انسانی دانست که در آستانه ی شکست قرار دارد و تلاش او برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده منجر به فرو رفتن بیشتر و بیشتر می شود.

او در این داستان ها تلاش کرده از جنبه های مختلفی این روایت را شکل دهد و جهانواره ای از واقعیت های گاه روانی و گاه اجتماعی و سیاسی ایجاد کند.

این تلاش با بهره گیری از قدرت نویسنده در عرصه هایی چون طنز، توصیف روانِ موقعیت ها و شخصیت ها و شکل دهی چارچوب و طرحی منطقی برای داستان ها، در مسیر مناسب و تاثیرگذاری پیش رفته است.

ولی عموما نویسنده نتوانسته به جوهر رویدادها دست یابد و جهانواره ای آنگونه که از نویسندگان بزرگ انتظار می رود و آنگونه که خود کوبو آبه در رمان “زن در ریگ روان” به آن دست یافته است را ایجاد نماید.

داستان های او در این مجموعه را می توان حاوی پیامی خاص انگاشت که نویسنده سعی کرده این پیام را در قالب رویدادهای عینی ای که ساختار و طرح داستان را تشکیل می دهد روایت کند.

این روایت عموما به شکلی انجام شده است که تقابل عین و ذهن، آشکارا در داستان ها مشهود است.

رسول عبدالمحمدی از سایت آفتاب

تجاوز قانونی

نشر مروارید

11,90€

614034_103e8f4ab0ae4536a38b319d3eb437ed~

علی قادری، کوبو آبه

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

bottom of page