top of page

هنوز هم تمامی‌ این سنگ‌ها را در آغوش دارم…

گفتگوی مهناز یوسفی با روجا چمنکار

– اجازه بدهید با روجا چمنکار سال‌ها پیش آغاز کنیم. آن زمان که‌ اشعار شما در مجلات به چاپ می‌رسید. شعر برای‌تان چه جایگاهی داشت و جایگاه خودتان را به عنوان شاعر چطور پیش بینی می‌کردید؟

– خیلی قبل‌تر از چاپ شعرها، خواندن و نوشتن برایم تقریباً تمام زندگی‌ام بود. اولین و دورترین چیزهایی که به یاد می‌آورم دنیای داستان‌ها و شعرها و قصه‌هایی بود که پدر و مادر برایم ساخته بودند. اینگونه ساختن، حتماً سختی و تلخی واقعیت را برایشان آسان‌تر می‌کرد و این‌طور شعر، تلخ‌تر، زیبا‌تر، عمیق‌تر و واقعی‌تر از هر واقعیتی در تمامی‌ من ته‌نشین شد. به واژ‌ه‌ی جایگاه به مفهوم کاربردی‌اش در هنر اعتقادی ندارم ولی می‌توانم بگویم که برای به دست آوردن لحظه به لحظه‌ی زندگی‌ام در شعر مبارزه کرده‌ام و چون راهی را که درآن قدم گذاشتم خوب می‌شناسم، پیش بینی که نه، خودم می‌سازمش .

– «رفته بودی برایم کمی‌جنوب بیاوری» درست در اولین سال، پس از دهه‌ی جریان ساز ِ هفتاد منتشر شد. با این حال هنوز آثاری از آن پاردوکس‌های حاکم بر هویت شاعر زن در برخی از اشعار این کتاب دیده می‌شوند. اما تسلط شاعر برای شناساندن هویت خودش آن‌قدر قوی هست که بتوان این شناخت را غالب بر پارادوکس پیشین دانست. خودتان روجا چمنکار را در نخستین مجموعه‌اش چطور ارزیابی می‌کنید؟

– اشار‌ه‌ی درستی‌ست، چرا که من در آن سال‌ها کتاب‌های منتشر شده را می‌خواندم ولی از نزدیک آن فضای به قول شما و به قول تقریباً همه، جریان‌ساز را لمس نکرده بودم، بنابراین شما می‌توانید تأثیر غالب این شناخت شخصی را از همان نام کتاب ببینید، این شناخت در شعر‌های بعدی البته به لایه‌های درونی‌تر شعرم وارد شد و همچنان به حضور خود ادامه می‌دهد. به هر حال هر جریانی بر جریان‌های بعد از خود تأثیر می‌گذارد. شاعران دهه‌ی هفتاد، البته نه همگی‌شان بلکه‌ آن‌هایی که واقعاً هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ زیبایی‌شناسی بر حرکتی که شروع کرده بودند آگاهی داشتند و بر موضع خود تا امروز ایستادگی کرده‌اند، بر شعر شاعران بعد از خود بی شک تأثیر گذار بودند. کتاب اول من از این تأثیر به دور بود. من دوران تاثیرپذیری شعرهایم را قبل از آن پشت سر گذاشته بودم و بیشتر متکی به تجربه‌های زیستی خودم در شعرم بودم. هر چند امروز از آن شعر‌ها فاصله گرفته‌ام ولی خوشحالم که‌اولین کتابم، کتاب «رفته بودی برایم کمی‌ جنوب بیاوری‌» است.

اولین و دورترین چیزهایی که به یاد می‌آورم دنیای داستان‌ها و شعرها و قصه‌هایی بود که پدر و مادر برایم ساخته بودند. اینگونه ساختن، حتماً سختی و تلخی واقعیت را برایشان آسان‌تر می‌کرد و این‌طور شعر، تلخ‌تر، زیبا‌تر، عمیق‌تر و واقعی‌تر از هر واقعیتی در تمامی‌ من ته‌نشین شد.

– و بعد از آن در «سنگ‌های نه ماهه » … با اشاره به‌ اینکه فاصله‌ی انتشار این دو مجموعه تنها یک سال است…

– «سنگ‌های نه ماهه» هر چند با فاصله‌ی کم از کتاب اولم منتشر شد ولی دگرگونی که در من اتفاق افتاده بود را به خوبی بازگو می‌کند. قرار گرفتن در فضایی تازه و لمس تجربه‌هایی نو و شناخت جریان‌های هم‌نسلانم از نزدیک واتفاقات شخصی و جمعی و مطالعه‌ی منسجم‌تر و دنیایی آشفته‌تر؛ همگی باعث باردار شدن سنگ‌هایی شدند که خوشه‌ی اشرفی میان موهای‌شان لخته‌ی شوم خونی شد که‌ از گلویشان پایین نمی‌رفت. هنوز هم تمامی‌ این سنگ‌ها را در آغوش دارم.

– دو مجموعه‌ی قبلی شما نیز، هر کدام موفقیت‌هایی را کسب کرده بودند. کاندیدای جایز‌ه‌ی شعر کارنامه برای «رفته بودی برایم کمی‌جنوب بیاوری» و برگزیده شدن برای جایز‌ه‌ی شعر کارنامه با «سنگ‌های نه ماهه» و البته برگزیده شدن همین مجموعه برای جایزه شعر پروین اعتصامی… همه‌ی این‌ها بستر را برای پذیرش شاعری فعال و حرفه‌ای‌ آماده می‌کرد. چرا عده‌ای گاهی «با خودم حرف می‌زنم» را دچار نوعی تکرار می‌دانند که شعر زن در سال‌های اخیر به‌ آن گرفتار شده‌است؟ با اینکه همین مجموعه جایز‌ه‌ی شعر خورشید را از آن خود کرد. البته لازم به ذکر است، خود من را نیز در کنار نام شما در آستانه‌ی ورود به تکرار‌ها متهم کرده‌اند…

– من به نقد‌هایی که بر کارهایم می‌شود به شدت فکر می‌کنم و گاه درون‌شان نکته‌هایی را می‌گیرم که مثل جرقه‌ای برایم روشنی بخش است ولی به‌ اینگونه‌ اتهامات اهمیتی نمی‌دهم. از کنار برخی حرف‌ها باید با خنده گذشت. اینگونه حرف‌ها، خود حرف‌های تکراری بی سر و ته و از روی خیلی از مسائلی‌ست که به‌ادبیات ربطی ندارند. این آدم‌ها خود متهم به تکراری بودن هستند. چقدر گوش زمان پر است از این حرف‌ها و حرف‌ها. به قول لورکا در شعر باید پاهایی از جنس سرب داشت . 

– به ‌یک بحث کلی به نام “شعر زن” می‌رسیم که بسیاری معتقدند اینگونه نام‌گذاری‌ها نوعی تفکیک جنسیتی محسوب می‌شود که پیامدهای خوبی نخواهند داشت. نظر شما در این رابطه چیست؟

-به گفته‌ی خود شما شعر زن یک بحث کلی‌ست و شاید نتوان به ‌یک بحث کلی جوابی دقیق و غیر کلی داد. من راجع به‌این تفکیک جنسیتی در چند مصاحبه نظراتم را گفته‌ام که همان نظرات را که بطور مشخص‌تر در مصاحبه با خانم سهیلا میرزایی در شهرزاد نیوز منعکس شده بازگو می‌کنم. بروز و حضور جنسیت در یک نوشته به معنای جداسازی نیست بلکه متفاوت‌نویسی به دلیل تفاوت‌هایی‌ست که به طور طبیعی در نوشتن بروز می‌کند. نوشتن بر اساس تجربه‌های زیستی شخصی که در طول تاریخ برای زنان به صورت تابو بوده‌ است. به نوعی بازتاب تفکر زنان و اندیشیدن زنان راجع به خودشان نگاهی از خود به خود هست و نه نگاهی از بیرون. نگاهی که همواره بنا به دلایل و محدودیت‌های اجتماعی فرهنگی وسیاسی از بودنش هراسیده‌ایم و به منع‌اش دامن زده‌ایم. بخش عظیمی ‌از آگاهی برای تلاش و رسیدن به‌ آزادی نتیجه‌ی همین بازتاب اعتراضی‌ست که زنان در ادبیات نیز آن را با زبانی اعتراضی گسترش داده‌اند. البته که نمی‌توان کلی حرف زد و تمام آنچه را که زنان می‌نویسند به صرف پر رنگ بودن جنسیت در نوشته در این حرکت موثر دانست. مهم اثری‌ست که به خلق و پیشنهادی تازه منجر شده باشد. یعنی نوشتار زنانه‌ای که لایه‌هایی برای زایشی نو دارد با نوشته‌ای که صرفاً جنس زن می‌نویسد دو بحث متفاوت است.

– تأثیرات هنر‌های دیگر بر شعر زن را چطور ارزیابی می‌کنید. این را بدین جهت از شما می‌پرسم که خودتان دارای مدرک کارشناسی سینما و همچنین کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران هستید. این تأثیر‌های متقابل چگونه‌اند؟

– برای من انتخاب سینما و تئاتر به عنوان رشته‌ی دانشگاهی به‌این دلیل بود که به دنبال کشف قابلیت‌های تازه‌تری برای شعرم بوده‌ام. باز به نقل از مصاحبه‌ی قبلی‌ام باید بگویم بر این باورم که دیگر مرزی میان هنرها نیست و تعاریف کلاسیک و کادربندی‌شده برای هنرها دیگر کارایی خود را از دست داده‌اند. تلفیق هنرها و استفاده ‌از قابلیت‌های هر هنر در هنری دیگر ابعاد تازه‌ای را در خلق اثر ایجاد می‌کند. می‌توان از سینمای شاعرانه ‌یا شعر سینمایی و تصویری فراتر رفت حتی از هنرهای تلفیقی چند رسانه‌ای و پرفرمنس و هنر‌های مفهومی ‌فراتر رفت… فرای نام‌گذاری در هنر. دنیای پیچید‌ه‌ی ‌امروز به درهم تنیدنی، فرای آنچه بوده و تکرار شده و تا امروز کش آمده دارد. شناخت سینما برای من نقطه‌ی شروعی‌ست برای هم‌آمیزی و تنیدگی دیگر گونه‌اش با شعر .

این گفتگو برگرفته ازنشریه بین المللی شعر زن است.

رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری

نشر ناکجا

8,90€

614034_103e8f4ab0ae4536a38b319d3eb437ed~

روجا چمنکار

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

bottom of page