top of page

نتایج جستجو

269 results found for "ژان تولی"

  • آبی؛ آن گرم‌ترین رنگ

    سپیده جدیری، مترجم کتاب مصور «آبی گرم‌ترین رنگ است» «آبی گرم‌ترین رنگ است» یک داستان کمیک استریپ اثر ژولی حالا که دیگر کار از کار گذشت، ولی عیبی ندارد چون خود قصه‌‌ همان اول، آخر خودش را لو می‌دهد. مگر گرایش جنسیِ خود ما دیگرجنس‌خواه‌ها انتخاب خودمان بوده؟ نه، توی وجودمان بوده از اول. مگر گرایش جنسیِ خود ما دیگرجنس‌خواه‌ها انتخاب خودمان بوده؟ نه، توی وجودمان بوده از اول. ولی اگر فقط از ترس قضاوت دیگران باشد، نه.

  • در رگ‌های آبی کم‌خون

    ما را ازلی کند…» [۱] این جمله‌ها را از دفتر خاطرات کلمانتین می‌خوانیم‌‌ همان دفتر خاطراتی که هدیه‌ تولد پانزده‌سالگی‌اش از سوی مادربزرگش بوده و حالا توی دست‌های اِما خوانده می‌شود درحالی‌که نویسنده‌ سطرهای «آبی گرم‌ترین رنگ است» با نوشتار و تصویرهای جولی مارو [۳] و با برگردان سپیده جدیری از روی نسخه انگلیسی نادیده گرفته بودیم) و همچنین نمی‌شد فقط بنویسیم اندام برهنه‌اش روی اندام برهنه‌ من (چون شدتِ حس جنسیِ توی پانویس: [۱] آبی گرم‌ترین رنگ است، جولی مارو، برگردان سپیده جدیری، ص ۱۵۵، ناکجا، پاریس. [۲] Le bleu est

  • آبی در نقش قلم

    سارا دهقان – انتشار رمان مصور آبی گرم‌ترین رنگ است نوشته ژولی مارو نویسنده فرانسوی به زبان فارسی و گفتگو

  • زبان و چالش‌های هویت در مهاجرت

    این آثار گفته‌اند: «در آثار ادبی دهه نخست می‌شد گفت که انگیزه نویسنده در نوشتن، ضیافت نفس است در هزار توی توی کمپ همه بابا را رو بطری صدا می‌زنن چون توی بارانداز کار می‌کنه و گاهی از اونجا بطری‌های مشروب محلی جوری قهوه می‌خوررد که انگار واقعاً توی بار فرودگاه نشسته و همه چیز واقعاً واقعیه. مجسمه «تفکر و تنهایی» وسط سرسرا قرار دارد و بخت خوش اینجاست که هیچ کس روی اسب ننشسته است و هیچ کس توی پایم را توی رکاب می‌گذارم و خودم را بالا می‌کشم. زین سنگی سرد است.

  • روایت رنج زنان در سکوت تهمینه

    لب و لوچه‌اش لرزید واشک توی چشمش لپر زد. کفشام رو دم در کندم و رفتم تو. گاهی نگاش توی صورتم ثابت میموند. انگار منو نمی‌دید یا می‌دیدی یا به روی خودش نمی‌آورد. که خلاف بقیه پایان بهتری داد، دختردار شدن شهرزاد که نام تهمینه را بر آن می‌گذارد و به‌نوعی تأکید بر تولد

  • قصه‌های جزیره

    بار اول که کتاب را خواندم افسردگی نهفته در متن داستان درگیرم کرد ولی با خودم گفتم احتمالن باید برای دوم اما بیشتر دلم می‌خواست یک چیزی توی سر این علیامخدره بزنم. چون همه چیز طبق معمول تقصیر اوست. این‌ها حرف‌هایی بود که دلم می‌خواست بزنم، ولی نزدم. ـ بله، لطفن همون که خانم گفتن بیارین.

  • آوریل در یونان

    بود مغزش را اشغال کرد: «مثل این که این اتفاقات در زندگی دیگری روی می‌دهد مثل این که خواب می‌بینیم…» ولی به‌‌عنوان عذرخواهی زیر لب گفت: – آخر شما همیشه توی این محله زندگی‌ می‌کنید. و بعد ابروهای پرپشتش را در هم کشید و توی مغزش حساب کرد: – فکر می‌کنم که این دفعه‌ی سوم است…. با لکنت زبان گفت: – حالا که این‌‍ ‌طور است… حالا که شما… خودتان می‌خواهید… ولی این درست نیست. … می‌دانید توی آن چه دارم؟.. شعرهایم!… شاعر و کمیسر مدتی چشم در چشم هم دوختند.

  • جغرافیای مقطع کلمات

    شما را ارجاع می‌دهم به این شعر: «من از جمیع جهات اسیر من از جمیع جهات مسافر من از جمیع جهات کنده بودم توی این قوزِ کمر منم و این تویی و بوی می‌نارت که هوا را متلاشی کرده راه برده تا نیروگاه سعی می‌کند شعرهای

  • پس، جاودانگی را فراموش کن…

    ولی وجود ترجمه باعث می‌شود حول‌ و‌ حوش آن اندیشه، در زبان مقصد بحث درگیرد و همین بحث‌ها موجب اصلاح ترجمه‌ها

  • دگرگونه‌گی زبان، فضا و روایت

    «توی بخش‌های ریاضی و هندسهٔ جزوه که منهدم کردم، مساحت ذوزنقه برابر بود با نصف حاصل‌ضرب ارتفاع آن درمجموع ساعت یک نصفه‌شب نرسیده به آمل، راننده نیسانی که سه‌راه تهران‌پارس سوارمان کرد ه بود، ناگهان پیچید توی او را کشیده توی آغوش خودش. شکم فرزین روی فرمان است و صورتش چسبیده به شیشه.

  • سار‌تر و دوبوار؛ زندگی بر شالوده‌ای روشنفکرانه

    ژان پل سار‌تر: چرا، ولی جای بحث دارد. چرا شما یکدیگر را «شما» خطاب می‌کنید و اهمیت این کار برای شما در چیست، ژان پل سار‌تر؟ ژان پل سار‌تر ژان پل سار‌تر: اوه، بله. ژان پل سار‌تر: هر طور میل شماست. ژان پل سار‌تر: بله، از همین قبیل.

  • نگاهی به زندان سکندر

    … اگرچه آفتاب ملس آخر بهار، گیلاس‌های درشت و دو قلو، اختر و سهند دوباره درکنار آب فراهم آمده بودند، ولی اصلی رمان، روایت زندگی نسلی‌ از روشنفکران ایرانی است که در شرایط خفقان دوران پهلوی زندگی و رشد می‌کنند ولی گاهی بدون دورنمایی روشن و بدون داشتن راهنما و آگاهی از آنچه در پیش دارند ولی همواره با خواست دنیایی بهتر جامعه تغییر می‌کند، قدرت دست به دست می‌شود ولی این فرزندان انقلاب بار دیگر به عنوان دشمنان مردم معرفی

Perse En Poche
La Librairie du Monde Persan​

11 Rue Edmond Roger, 75015 Paris
Métro : Commerce ou Charles Michel

Tel : 01.45.74.99.86


info@naakojaa.com

با روش‌های زیر می‌توانید از ناکجا خرید کنید

  • Facebook Clean
  • Twitter Clean
  • White Instagram Icon
  • White YouTube Icon

ناکجا نام ثبت شده موسسه اتوپیا است و مطالب تولیدی این سایت طبق قوانین حقوقی کشور فرانسه محافظت می شوند.

© Copyright 2012-2022 Naakojaaketab.com, All rights reserved

bottom of page