top of page

نتایج جستجو

474 results found for "زیستن در"

  • نقدی بر آواز کشتگان

    کسانی که منور‌الفکر می‌شدند، در اوایل فعالیت، خود را در تقابل حاکمیت مستبد و سلطه‌جو می‌دیدند. محیط دانشگاه در پیش می‌گیرد. و این یکی از تاکیدهایی است که براهنی در رمان کرده‌است. جوان‌مرگی در جامعۀ ما. جوان‌مرگی در تاریخ ما. در جامعۀ ما کم نیستند.

  • بخشی از کتاب “خاطرات سری آدریان مول” نوشته سو تاونسند

    پنج‏شنبه اول ژانويه روز تعطيلی بانك‏ها در انگلستان، ايرلند، اسكاتلند و ولز تصميم دارم در سال نو: 1. بابام در ميهماني ديشب به سگمان عرق داد و او را مست و پاتيل كرد. براي كريسمس سال ديگر يك حوله حمام برایش در نظر گرفته‌ام. در يك فرصت مناسب پريد روي كشتي مدل او و در حالي كه بادبان و شراعِ كشتي توي پاهايش گره خورده بود، زد به در تعطيلات كريسمس پوستش برنزه شده.

  • نگاهی به دفتر شعر شمس از قونیه با قطار برگشت

    بدینگونه که در نام کتاب، “شخصی از جایی بوسیله‌ای حرکت می‌کند” و در متن این شعر، نام کتاب در جهت رمزگشایی این تعامل میان نام شعر و متن شعر در همه جای این مجموعه رخ نمی‌دهد و در برخی شعرها در یک مراسم ناموفق، خوانش را تأیید کند، در غیر این صورت، این تفسیر، در حد یک تفسیر شخصی باقی می‌ماند. عبارت دیگری که در میانه این سناریو، بکار می‌رود، “بمب‌هایی است که در قادسیه می‌افتد”. نام شعر، سناریوی فردی را که در جنگ موجی شده، در ذهن فعال می‌کند.

  • بخشی از کتاب “کجا می‌ریم بابا؟” نوشته ژان لویی فرونیه

    یک دقیقه بعد، با آن حالت ساده‌لوحانه باز همان سوال را تکرار می‌کند، انگار چیزی در ذهنش گیر نمی‌کند. کجا می‌ریم، بابا؟ می‌رویم توی اتوبان، در جهت مخالف رانندگی می‌کنیم. آمانیت فالوید می‌چینیم و باهاشان یک املت حسابی درست می‌کنیم. به دریا خواهیم رفت. همه در این مورد به همان نحوی فکر می‌کنند که به زلزله و یا به پایان و آخر دنیا فکر می‌کنند، چیزی که یک یکی گفته در هر ثانیه روی این کرۀ خاکی یک زن یک بچه می‌زاید… بعد طنزپردازی اضافه کرده که خصوصا باید رفت

  • گفتگویی با محمدعلی سپانلو درباره صادق چوبک را بشنوید:

    ، شاعر، در همان سال‌های زندگی او به کلاسیک های زبان فارسی تبدیل شد. صادق چوبک، داستان نویس مدرن ایرانی در روزهای اول تابستان ۱۲۹۵ در گرمای شهر بوشهر و در خانواده‌ای تاجر محمدعلی سپانلو به مناسبت سالگرد درگذشت صادق چوبک در گفت‌و‌گو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه با تب چوبک در میان داستان نویسان ایرانی می گوید که بعد از انتشار آثار او به وجود آمد. زمره ادبیات ناتورالیستی طبقه بندی کرده‌اند، اما در واقع آثار او واجد نوعی رئالیسم افراطی است.

  • بخشی از کتاب “بعد از زلزله” نوشته هاروکی موراکامی

    کاتاگیری در مقابل در ایستاده بود و نمی‌توانست صحبت کند. «نترس. کاریت ندارم، لطفاً بیا تو و در رو ببند.» کاتاگیری در حالی که کیفش در دست راستش بود و بسته‌ی سبزی تازه و قوطی ماهی آزاد در دست چپش تاب می‌خورد «آقای کاتاگیری لطفاً عجله کن و در رو ببند و کفش‌هاتو هم دربیار.» فراگ در حالی که آب داغ در قوری می‌ریخت، کاتاگیری به او نگاه می‌کرد و می‌دانست که چنین اندام و حرکاتی

  • بخشی از کتاب “همسر اول” نوشته فرانسوا شاندرناگور

    شوهرم متوجه چيزي نشد؛ در واقع خود هم همين‌طور. شوهرم، تنش را كنارِ تن من نگسترده بود: تعطيلاتش را جاي ديگري مي‌گذراند؛ مرگش را جاي ديگري مي‌گذراند؟ در نمي‌شناختمش: جوراب‌هاي سياه، دامن سياه، پوليور سياه و آن شال كه مثل روبنده‌اي روي صورتش افتاده بود… در اوه، بله، او هنوز آن‌جا بود، در خانه از كنار هم رد مي‌شديم، روي يك تخت مي‌خوابيديم، مي‌توانستم با انگشت اگر شوهرم را با تابوت و دعا به خاك مي‌سپردم، دوستانش از من حمايت مي‌كردند، مرا در آغوش مي‌گرفتند… اما

  • روی تختخواب ما

    خیابانی که در آن می‌راندیم به دیواره‌ی کوتاهی رسید و ایستادیم. پیاده شدیم. شیوع دو درصد و در دهه‌های دوم و سوم دیده می‌شود. می‌خندم. می‌گویم: « نامردیه دکتر. عصرهارا سعی می‌کردم در خانه نمانم. بعد هم گندش در آمد. خیلی هم مسخره گندش در آمد. این طوری در ظاهر برنده‌ی بازی بود.

  • بخشی از کتاب “مرگ آرام” نوشته سیمون دوبوار

    پنجشنبه بیست و چهار اکتبر هزار و نهصد و شصت و سه، ساعت چهار بعدازظهر، در اتاق خود در هتل مینروای شهر دو ساعت تمام در کف اتاق سینه‌مال خزیده بود تا به تلفن برسد. خانم دکتر دولاکروا که در همان ساختمان زندگی می‌کند تشخیص داده بود که لگن خاصره‌اش در رفته است، مادرم او در پاریس خلوت که پیوسته بارانی بود مانده بود. اولگا در پاسخ سپاسگزاریهای او گفته بود: «خانم، از روی علاقه است.»

  • بخشی از کتاب “جاده کمربندی” نوشته هانری بشو

    در شکل و شمایل بیست و هفت‌سالگی می‌بینم و در ذهن و خاطرۀ من زمان هیچ تاثیری بر او ننهاده است. در ژوئیه 1940 در یکی از کارگاه‌های بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ بود که با او آشنا شدم. در منطقه موزان قرار گرفت. هر وقت آزاد می‌شد می‌رفت به صخره‌نوردی روی صخره‌هایی که بعضاً در حاشیه رودخانه قرار داشتند، زیرا در مدت اکنون در برابر پاول هستم و او از من می‌پرسد: «خوب می‌شم یا نه؟» احساس می‌کنم استفان در آنجا حضور دارد

  • بخشی از کتاب ” از دویدن که صحبت می‌کنم در چه موردی صحبت می‌کنم “

    برای منی که در آستانه‌ی شصت سالگی هستم نمی‌دانم چه معنایی دارد. به‌هر حال، در حال حاضر سخت می‌دوم. فعلاً منتظرم تا بعداً در مورد معنی آن فکر کنم. همان‌طور که می‌دویدم فکری به ذهنم رسید، «حتی اگر مدت زمانی را که در مسابقات برای خود در نظر گرفته‌ام من سعی نمی‌کنم لاف بزنم (چه کسی در این دنیا در مورد چنین چیزی لاف می‌زند؟)، اما شخص زیرکی نیستم. بالا می‌رود و در نتیجه قادر هستم چیزی را درک کنم.

  • نامش «آنتیگون» است و باید بازی کند

    که اثر در آن بازچاپ و از نو منتشرشده است. در واقع اثر بی‌زمان و مکان و جاودانه، اثری است که در هر دوره‌یی می‌تواند بر اساس اصلی‌ترین صورت بندی‌های پس اگر شخصیت‌های سوفوکل درگیر نقشی هستند که تقدیر برایشان در نظر گرفته، در عوض شخصیت‌های آنوی گرفتارند اما تفاوت آنتیگون (شخصیت نیک) و کرئون (شخصیت بد) در متن آنوی در این است که آنتیگون در آغاز به رغم دانستن سوفوکل با صحنه‌های پایانی آنتیگون امکان بالقوه‌یی را در کرئون تعبیه می‌کند که قرن‌ها بعد درست در بحبوحه

Perse En Poche
La Librairie du Monde Persan​

11 Rue Edmond Roger, 75015 Paris
Métro : Commerce ou Charles Michel

Tel : 01.45.74.99.86


info@naakojaa.com

با روش‌های زیر می‌توانید از ناکجا خرید کنید

  • Facebook Clean
  • Twitter Clean
  • White Instagram Icon
  • White YouTube Icon

ناکجا نام ثبت شده موسسه اتوپیا است و مطالب تولیدی این سایت طبق قوانین حقوقی کشور فرانسه محافظت می شوند.

© Copyright 2012-2022 Naakojaaketab.com, All rights reserved

bottom of page