Sep 23, 20144 min readمادر عروسکهاى پارچهاىریحانه ظهیری با شنیدن صدایى مهیب چشمانم را باز مىکنم. همهجا تاریک است، تاریکِ تاریک. جسمى سنگین را روى اندامم احساس مىکنم. نفس کشیدن...