حدود یک سال پس از انتشار رمان آداب بیقراری در ۲۴ اسفند۱۳۸۴ یعقوب یادعلی به جرم توهین به قوم لر بازداشت شد و پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم او تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد.
صالح نیکبخت وکیل مدافع این نویسنده در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا گفته:"یکی از اهالی یاسوج که خود را نماینده مردم این سامان معرفی کرده بود، در شکواییهای به دادسرای عمومی و انقلاب یاسوج مدعی شده بود که بعضی از مطالب کتابهای «آداب بیقراری» و «حالتها در حیاط» که در آن از لهجه محلی استفاده شده و در آن یک زن محلی عاشق یک مرد غریبه غیر بومی شده است، توهین به اعتقادات مردم این سامان است." در این رمان یکی از شخصیت های زن، عاشق مردی دیگر می شود که دادگاه همین را مصداق توهین به یک قوم در نظر گرفته بود. وبسایت خوابگرد در مطلبی که در همان روزها منتشر کرده است نوشته: «افزون بر مدعیالعموم یاسوج، برخی مقامهای محلی نیز اصرار بر پیگیری و مجازات یعقوب یادعلی دارند. خانوادهی یعقوب یادعلی و خود او فقط برای این که بتوانند حسن نیت خود را به دادگاه محلی نشان دهند تا آنان نیز در رفع و رجوع پرونده، یا تبدیل قرار بازداشت به آزادی با وثیقه، قدمی پیش بگذارند، از انتشار خبر بازداشت غیرقانونی او که از چهل روز هم گذشته، خودداری کردهاند؛ و اکنون، درخواست آنان، بی آن که بخواهند وارد موضوع اتهامات شوند، فقط این است که دادستان کل کشور، یا رئیس قوهی قضاییه، یا وزارت اطلاعات در پایتخت، برای انتقال پروندهی او به تهران یا استانی دیگر، پا پیش بگذارند؛ پیش از آن که خطری جانی متوجه او در زندان یاسوج شود، یا ماجرا به شکل یک هزینهی سنگین بیمورد برای حکومت درآید.»
آقای یادعلی موظف شده بود هر شش ماه یک مقاله در خصوص یکی از چهرههای شاخص استان حداقل در یک صفحه تهیه و با هزینه خود در یکی از هفتهنامههای محلی منتشر کند. در نهایت او پس از شش سال از اتهامات وارده تبرئه شد.
یعقوب یادعلی فیلمساز و نویسنده ایرانی است. او زاده نجفآباد اصفهان در سال ۱۳۴۹ است. یادعلی پس از نگارش رمان آداب بی قراری، بهدلیل سوءتفاهمهای ایجادشده برای مخاطبان، چند ماه به زندان افتاد، که در تیرماه ۱۳۹۱ از تمام اتهامات تبرئه شد و پس از آن به آمریکا رفت.
یعقوب یادعلی رشته فیلمسازی را در دانشکده صداوسیما خواند و از سال ۱۳۷۴ فعالیتش را در حوزه هنر آغاز کرد. یادعلی سبک رئالیسم اجتماعی را برای نوشتن کتابهایش انتخاب کرد که کتابهایش نشان دادهاند او بهخوبی توانسته با این سبک بنویسد و ارتباط خوبی با مخاطبش ایجاد کند.
او دو بار موفق به دریافت جایزه هوشنگ گلشیری شده است. یک بار برای داستان «تیمسارها و دکه» از مجموعۀ «احتمال پرسه و شوخی» و یک بار دیگر برای کتاب آداب بی قراری .
ماجرای این رمان درباره زندگی زن و شوهری است که سالهای اول ازدواجشان را سپری میکنند. کامران و فریبا بهخاطر وضعیت شغلی کامران در یک منطقه پرت زندگی میکنند و بهمرور زمان این مسئله باعث اختلاف آنها میشود. فریبا دوست دارد به زادگاهشان اصفهان برگردند و از آن منطقه پرت دور شوند. کامران تمایلی به این کار ندارد، ولی در نهایت تصمیم غیرمنتظرهای میگیرد: او خانه را میفروشد و کارهای انتقالی به اصفهان را انجام میدهد. با ساک پول فروش خانه، سوار بر ماشین میشود و بهسوی اصفهان حرکت میکند تا ضمن انتقال کار و منزل به آنجا، به خانه پدری فریبا برود و فریبا را که قهر کرده است سر خانه و زندگی برگرداند؛ اما این تمام ماجرا نیست.
کتاب آداب بی قراری رمانی ایرانی و مهیج است. نویسنده داستان را طوری روایت میکند که گاهی مخاطب مرز بین آنچه اتفاق افتاده و آنچه هنوز رخ نداده را گم میکند. همین ویژگی است که باعث میشود مخاطب ارتباط قویتری با کتاب برقرار کند. شخصیتپردازی داستان هم بسیار قوی است؛ گویی با تکتک شخصیتهای آن در زندگی خودمان قبلا آشنا شدهایم. فضاسازی کتاب نیز آنقدر جزئی و هنرمندانه است که مخاطب احساس میکند در لحظه و در آن فضا حضور دارد.
خواندن رمان آداب بی قراری را به کسانی پیشنهاد میکنیم که علاقهمند به داستانهای واقعگرایانه و اجتماعیاند. همچنین اگر از طرفداران داستانهای ایرانی هستید، بدون شک این رمان جزو یکی از بهترین انتخابهاست. رمان آداب بی قراری را میتوانید به دوستانتان که علاقهمند به این سبک داستاناند نیز هدیه دهید. مطمئنا هنر نویسنده در شخصیتپردازیِ قوی و خلق داستانی رازآلود در بین خیال و واقعیت، تجربه خوبی از خواندن یک رمان ایرانی را برای مخاطبش به همراه خواهد داشت.
بخشهایی از کتاب آداب بی قراری
«چشمها را بست. خنکی گوارای آب را از کف پا کشید تا ذرهذرۀ تنش. گوش را داد به صدای چکچک قطرههای آب و تکان برگهای درخت، تا آرامآرام شلوغی و همهمۀ آدمهای دوروبر محو شود، آنقدر که چیزی نشنود جز صدای پرندهها با جیکجیکهای تند و پشتسرهمشان؛ که انگار یکبند باهم حرف میزنند و سیر نمیشوند از اینهمه حرف و جیکجیک. خندهاش گرفت از یادآوری دوران بچگی و آرزوی اینکه کاش زبان پرندهها را بلد بود. شاید میفهمید صبحها و عصرها که دور هم جمع میشوند، با شتاب و عجله، ورجهوورجهکنان چی به هم میگویند.» (صفحه ۱۶۶)
«من دوست دارم غروب بیفته وسط سفر. اگه اولش باشه دلم میگیره، آخرشم باشه که بدتر. از طلوع خورشید حرصم درمیآد؛ چون مال اوناییه که فکر میکنن یا دوست دارن یه روز به جایی برسن، یا مال بدبختهایی که مجبورن دنبال یه لقمه نون بخورونمیر صبح زود از خونه بزنن بیرون، یا اونایی که اونقدر حوصله دارن زنگ بزنن یکیو بیدار کنن بره بشینه تماشای طلوع خورشید، فکر کنه مثلا خوشبخته و داره حال میکنه از آزادیش.» (صفحه ۱۴۵ و ۱۴۶)
یعقوب یاد علی در 52 سالگی در گذشت. او به خاطر رمان آداب بی قراری کارش به دادگاه کشیده شد و به اتهام توهین به قوم لر محاکمه شد. زیرا مهندس داستان با یک زن ایلیاتی لر رابطه داشته. جریان دادگاه از سال 84 که دستگیر شد تا 91 که تبرئه شد طول کشید.
آداب بی قراری دنیا برای او در کنار جوایز ادبی زندان به همراه داشت. او اگرچه سالها بعد از تمام اتهامات تبرئه شد اما زخمی که بر روان او نشست هیچوقت التیام نیافت.
منبع: سایت چطور