آزاده دواچی – نگاهی به مجموعه شعر زیستن در دامنه کوه آتشفشان سروده علی صالحی بافقی
آفرینش اثر ادبی از راه تکیه بر زبان ساده و در عین حال انتقال مفاهیم خاص ذهنی شاعر و نویسنده یکی از تکنیکهای معمول در میان شاعران و نویسندگان است. از سوی دیگر انتقال مضامین پیچیده و همینطور پیدا کردن المنتهایی که بهراحتی به مخاطب قابل انتقال باشد شاعر را در بر قراری توازن میان زبان و همینطور چینش پیچیدگیهای ضمنی در متنش یاری میدهد. بااینکه زبان پیچیده و استفاده از تکنیکهای چندگانه زبانی و معانی میتواند منجر به خلق اثری خوب شود، در عین حال پیرایش زبان در شعر و برقرار ارتباط میان عناصر مختلف در زبان میتواند به این پیرایش کمک کند و نهایتاً مخاطب را به درک تحلیلی و چندوجهی برساند که در پس این پیرایش زبان ایجاد شده است. در اینچنین متنی ایجاز نقش اصلی را ایفا میکند و قادر است تا استفاده چندوجهی از هر کلمه را با ارائه مستقل و کوتاهش دگرگون کرده و در عین حال معنای متفاوتی را در هر متن به مخاطب انتقال دهد.
شاعر با استفاده چندوجهی در عین حال ساده از کلمات در شعرش مضامین عاطفی و فلسفی را بهراحتی به مخاطبش منتقل میکند.
مجموعه شعر زیستن در دامنه کوه آتشفشان سروده علی صالحی بافقی که توسط نشر ناکجا منتشر شده است، دارای چنین خصوصیاتی است. شاعر با استفاده چندوجهی در عین حال ساده از کلمات در شعرش مضامین عاطفی و فلسفی را بهراحتی به مخاطبش منتقل میکند. کارکردهای چندگانه زبان و مفهوم را به وضوح میتوان در اکثر اشعار این مجموعه دید، چرا که صورت خاصی به چینش مضامین مختلف و انتقال آن به مخاطب داده است. مثلاً در این شعر استفاده از کلمه دیازپام، بیخوابی و در نهایت درمان شب که پشت سر هم میآیند و دلالت بر معنای عمیقی دارند. در این سطرها بااینکه کوتاه هستند شب و دیازپام از فرم عادی خود خارج میشوند و برای دلالت برای معنای فلسفی بهکار میروند.
با یک دیازپام صد هم
به انتها میرسد
قصههای تو و
بیخوابیهای من….
شب اما درمانی ندارد. (صفحه ۷)
نمونه اینگونه کارکردها را در اکثر اشعار این مجموعه میتوان دید. در اکثر اشعار فضاهای ایجادشده معنای اولیه را که به ذهن مخاطب متبادر میکند مضامین عاطفی است، اما شاعر در طول چرخشهای متناوب در متن میتواند علاوه بر تکیه بر مضامین عاطفی، دیگر مفاهیم را در لایههای زیرین معنایی در شعر بگنجاند. برای این کار بعضی از کلمات در جای خودشان بهکار نمیروند. مثلاً جاذبه و نیوتن در این سطرها که همزمان قادرند چند معنی را منتقل کنند.،.
اتفاق میافتم بر لبانت
نه من نیوتنام
نه جاذبه تو نیازی به کشف شدن دارد
به دندان میکشمت باپوست. (صفحه ۹)
رویکردهای عاطفی، مضامین عاشقانه در این مجموعه بسیار قوی هستند، اکثر اشعار با این محتوا سروده شدهاند اما در عین حال میان این مضامین و کلمات استفاده شده گاهی تضادی عمدی پیش میآید، به نظر میرسد هدف شاعر از این تضاد بنای شکل متفاوتی از این مضامین به مخاطب خود باشد. در بسیاری از شعرهای این مجموعه، شکلگیری و بیان مضامین عاشقانه از فرم و حالت کلیشهای همیشگی خود خارج میشود و در عوض فضا و الگوی متفاوتی را میتواند شکل دهد. بهاینترتیب شاعر با اینکه یک مضمون کلیشه را بهکار میبرد، اما این مضمون وقتی که در ارتباط با المنتهای متفاوت شعری قرار میگیرد، دیگر حالت تکرار ندارند بلکه میتوانند الگوی جدیدی را ارائه دهند برای مثال در این شعر که در یک چرخش مفهوم زندگی از نگاه کلیشهای عاشقانه بازسازی میشود و فرم جدیدی را در شعر بیان میکند.
زندگی
هیچچیز دندانگیری نداشت
اگر لبانت نبود و
دکمههای پیراهنت (صفحه ۱۴)
و یا مثال دیگر در شعر بعد یعنی شعر شماره ۹ است: اینجا بااینکه مضمون شعر یک مضمون عاشقانه است اما تضاد موجود میان آن یعنی کاسه کاسه کردن دریای خزر و بازگشتن، به خوبی به طور متفاوتی بازسازی شده است.
و تو باز خواهی رفت
و من
تمام آب خزر را
کاسه کاسه
پشت سرت خواهم ریخت
آخرین کاسه
مثل همیشه باز میگردانت. (صفحه ۱۵)
از سوی دیگر شاعر از طریق استفاده از همین کلمات مانند بوسیدن، آغوش و یا مثلاً تکرار عناصری مثل لب و تن و در عین حال ادغام آنها با کلماتی مثل نیوتن، چگالی و یا قوانین جاذبه که تا انتهای کتاب کلمات بیشتری هم اضافه میشوند، ترکیب متفاوت را در شعرش بیان میسازد که هر کدام با دیگری در یک تضاد قرار میگیرد و مدام در حال شکلدهی متفاوت به روایتهای ساختهشده در شعر است. اینگونه شکلسازی تا انتهای مجموعه ادامه دارد و در عین حال مدام به بازسازی مضامین چندگانه از طریق واسازی کلمات کلیشهای مثل تن و لب و غیره میانجامد.
دل میکنم
عمیقتر از ریشههای خارهای بیابانها
از روشنایی آب خبری نیست
به نفت میرسم
خاورمیانهای میشوم برای خودم
با تردید عشق بهتر است یا ثروت …
اینهمه نفت
فقط جان میدهد برای به آتش کشیدن تمام خاورمیانه … (صفحه ۲۱)
اکثر اشعار در این مجموعه در سطرهای کوتاهی خلاصه میشوند، بااینحال به نظر میرسد که ایجاز حاصله در شعر خللی در زیباسازی سطرها و همینطور زبان تکنیکی شعر ایجاد نکرده است، شاعر در طول همین سطرهای کوتاه و در عین ایجاز حاصله در شعر قادر است تا به بیان مفاهیم عمیق فلسفی بپردازد، این تکنیک در اکثر شعرهای کوتاه این مجموعه تکرار شده است، بهعبارتدیگر ایجاز حاصله در شعر برای بیان دقیق معانی، توانسته است فرم خاص و الگوی ایجاز متفاوتی را در زبان شعر ایجاد کند که به نوعی بامعنای حاصله در تضاد است. شاعر در اکثر شعرهای این مجموعه نشان میدهد که برای نشان دادن معانی عمیق نیازی به استفاده از زیادهگویی و یا زیاد نوشتن نیست.
گرد نیست زمین آقای گالیله عزیز!
وگرنه من
پس از اینهمه جستوجو گرداگرد آن
دست کم
موطن خودم را باید مییافتم (صفحه ۲۵)
از دیگر ویژگیهای این مجموعه استفاده مکرر از عناصر طبیعی و ربط آنها به مفاهیم غیرمادی است. شاعر در این مجموعه استفاده کلمات و چینش آنها را تنها به طیف خاصی محدود نکرده است، بااینکه تم اصلی و غالب کتاب حول عاشقانه است، اما گاهی میان آنها میتوان رویکردهای اجتماعی را هم دید، این رویکردها عموماً در بستر خاصی از بازی کلمات پنهان میشوند بااینحال به دایره استفاده از کلمات توسط شاعر وسعت میبخشند.
نه آشیل بودم
نه اسفندیار
هلاکام
نه از پاشنه استوارم بود
نه از چشمهای مغرورم …
از چیزی به خاک افتادم
که همجنس تولد بود
نه همزاد مرگ
و در حفره سینهام انتظار تیر میکشید (صفحه ۵۰)
و گاهی بیان چندگانه از رویکردهای اجتماعی و حتی سیاسی میتواند به خوبی در پس ایجاز شعر پنهان شود مثلاً در این شعر که شاعر معنی عمیقی را پنهان میکند.
از تکنیکهای خوب شاعر در این مجموعه عدم خدشهدار کردن بیان ساده و صریح کلمات در عین رویارویی با تضادهاست.
زنگ نمیزند
حتا اگر کوک باشد
ساعتی که زنگ زده باشد…
شب را ادامه دهید! (صفحه ۵۴)
تضاد و تقابل میان عناصر و بازسازی روایتها بر طبق این تضادها در این مجموعه شاعر را قادر ساخته است تا زبان شعر را برای بیان همین تضاد بهکار برد. بهعبارتدیگر بسیاری از کلمات در این مجموعه در عین حال که در گیر این تضادها هستند، اما از ورای همین تضادها به بازسازی واقعیت میپردازند. واقعیت شکلگرفته در اکثر اشعار این مجموعه هم نیز از این طریق به مخاطب منتقل میشود، از تکنیکهای خوب شاعر در این مجموعه عدم خدشهدار کردن بیان ساده و صریح کلمات در عین رویارویی با تضادهاست. صالحی بافقی در این مجموعه به طور خلاصه در بیان چند تکنیک بسیار موفق بوده است، اول ایجاز و در عین حال حفظ ماهیت کلمه، دوم استفاده متناوب و چندگانه از هر کلمه، سوم به هم زدن معانی عادی کلمات عاشقانه و کار بردن چندگانه آنها در متن و همینطور بر قرار تناسب میان تضاد میان کلمات و معنای ضمنی آنها با یکدیگر. میتوان گفت شاعر در این مجموعه در تجربه هرکدام از این تکنیکها موفق عمل کرده است و مجموعه شعر در خور توجهی را به مخاطب خود ارائه داده است.
Комментарии