روزنامه
دوست داشتم گاوي وحشي و گرسنه بودم
توي خيابان رهايم میكردند
تا تمام روزنامههاي شهر را بجوم
روايت خطي متنافر
بعضي از پنجرهها به جايي باز نمیشوند
بعضي از پنجرهها يادشان رفته پنجرهاند
بعضي از پنجرهها به فكر نصب پردهای براي پنجرهی مجاورند
بعضي از پنجرهها منتظر دستي براي گشودنند
بعضي ازپنجرهها صبحانه را از برنامهی روزانه حذف كردهاند
بعضي از پنجرهها خانه را به اجاره گذاشتهاند
بعضي از پنجرهها فقط از لاي پرده نگاه میكنند
بعضي از پنجرهها ترجيح میدهند بسته باشند
بعضي از پنجرهها ميل دارند فرو بريزند
بعضي از پنجرهها اين جملهها را میفهمند
و
بعضي از پنجرهها…
هنوز ساخته نشدهاند
صلح
1
پرندهی سفيد ِسفيدِ صلح بودم
در البرز رهايم كردند
آدمها و گرگها و كركسها به جانم افتادند
سيمرغ مادرم شد و بزرگم كرد
تنها او بود كه لاشخور نبود
2
شاعر رمانتيك من!
وقتي رنگ قرمز بيشترين سهم را در پرچمهاي دنيا دارد
ديگر چه انتظاري از اين كبوتر سفيد زير بالكن داري؟
گيرم كه او پرندهی شعرت شود
يا دستآموزي كه هر سال
در ساحل خليج فارس پروازش دهي
او باز میخواهد برگردد زير همان بالكن
در كوچهای در مركز شهر تهران
پيش از آنكه كبوتر سفيد ديگري
لانهاش را تسخير كند
Comments