top of page

درباره «باغ سبز» نوشته محمدعلی موحد

لیلا احمدی

دکتر محمدعلی موحد، نویسنده کتاب باغ سبز، در سال ۱۳۰۲ در شهر تبریز متولد شد. وی در زمینه حقوق خصوصی موفق به کسب مدرک دکترا از دانشگاه تهران گردید. سپس به انگلستان رفت و مطالعات خود در زمینه حقوق خصوصی را زیر نظر پروفسور جنینگز در کمبریج و پروفسور شوارتزبرگ در لندن ادامه داد.

وی با ایران‌شناسانی همچون آربری، می‌نورسکی و لاکهارت هم نشین بوده است. دکتر موحد بر روی نسخه‌های خطی موجود در موزه بریتانیا نیز به مطالعه پرداخته است. یکی از زمینه‌هایی که موحد در آن صاحب نام بوده و دستی چیره دارد تحقیق در احوال مولانا و به طور کلی مولانا پژوهی است. آثار بسیاری از وی در این زمینه به جا مانده که کتاب باغ سبز یکی از معروف‌ترین آن‌هاست. این کتاب در سال ۱۳۸۷ توسط انتشارات کارنامه در ۴۲۰ صفحه به چاپ رسید و در اردیبهشت‌‌ همان سال همزمان با افتتاح بنیاد شمس در خوی رونمایی شد. کتاب باغ سبز حاوی مقالات و مجموعه سخنرانی‌هایی است که دکتر موحد در زمینه مولانا پژوهی در ایران و خارج از ایران ایراد کرده‌اند. بخشی از آن نیز حاوی مقدمه ویلیام چیتیک (William Chittick) بر ترجمه خود از مقالات شمس می‌باشد. نثر کتاب همانطور که از یک متن سخنرانی انتظار می‌رود ساده و قابل فهم است و ترجمه مقدمه ویلیام چیتیک نیز که توسط منوچهر انور صورت گرفته ترجمه‌ای گویا و روان است، هرچند به اندازه‌ای که درخور سخن چیتیک می‌باشد از لحن ادبی برخوردار نیست. حال به معرفی کتاب باغ سبز می‌پردازیم.

گفتار یکم تا چهارم کتاب با نام صیادی که به شکار سیمرغ رفت مجموعه سخنرانی‌هایی است که توسط دکتر موحد در شروع سال ۲۰۰۱ میلادی در خانه کتاب و شهر کتاب مرکزی ایراد شد. در گفتار اول دکتر موحد از شیفتگی مولانا و شمس می‌گوید و با خاطرنشان کردن ابیاتی چند از رابطه موسی و خضر بیان می‌دارد که مولانا چگونه خود را موسی و شمس را خضر، راهنمای روحانی‌اش می‌دانسته است. گفتار دوم به منابعی از قبیل ولدنامه، رساله سپهسالار و… اشاره دارد که اطلاع از سرگذشت مولانا و شمس را میسر می‌سازند. دکتر موحد در گفتار سوم با آوردن شواهدی از مقالات شمس، سابقه احتمالی آشنایی شمس و مولانا را مدت‌ها پیش از آشنایی رسمیشان می‌داند. در ادامه به ملاقات آن دو و اشتیاق دو جانبه شمس و مولانا به مصاحبت هم می‌پردازد. گفتار چهارم در مورد عزیمت اول و دوم شمس از قونیه می‌باشد و دکتر موحد در آن با ذکر مخالفت‌هایی که یاران مولانا با شمس داشتند، دلیل این عزیمت‌ها را از نظر خود ذکر می‌کند.

گفتار پنجم با نام غروب شمس همانطور که از نام آن پیداست به روایات متعددی می‌پردازد که در مورد غیب شدن ناگهانی شمس نقل شده است. از دیدگاه دکتر موحد روایاتی که مناقب نویس معروف، افلاکی، از قتل شمس آورده به هیچ عنوان قابل استناد نیست. به طور کلی این سخنرانی دکتر موحد در رفع شبهاتی که از مرگ همسر شمس و در پی آن غیبت او حاصل شده، از روزنه کتب معتبر و نیز نوشته‌های خود شمس می‌نگرد.

زبان مقالات شمس زبان محاوره است و در اوج بلاغت که سیالیت و جوششی خاص دارد، یک زیبایی و جنمی دارد که خواه و ناخواه مخاطب را اسیر خود می‌گرداند.

دکتر موحد در گفتار دیگری با محوریت جایگاه مقالات شمس در ادب و عرفان ایران کتاب مقالات شمس نوشته شمس تبریزی را معرفی کرده و ارزش لغتی و بلاغی آن را در صفحه ۱۵۵ کتاب اینگونه خاطرنشان می‌کند: «زبان مقالات شمس زبان محاوره است و در اوج بلاغت که سیالیت و جوششی خاص دارد، یک زیبایی و جنمی دارد که خواه و ناخواه مخاطب را اسیر خود می‌گرداند.» در ادامه این گفتار دکتر موحد تعدادی از داستان‌های مقالات شمس را روایت کرده و نیز به اختصار از اقسام قصه پردازی‌های شاعران و اهل ادب در نوشته‌ها گفته و مضامین آن‌ها را شرح می‌دهد.

گفتار هشتم این کتاب، سخنرانی دکتر موحد در زمینه نیازهای وجودی انسان معاصر و انعکاس آن در کلام مولاناست. موحد در این گفتار تلاش می‌نماید به پاسخ این پرسش برسد که چرا اشعار مولانا تا بدین پایه در قرن حاضر محبوب جهانیان گشته است. وی سه مفهوم اساسی حقوق بشر که عبارتند از تاکید بر کرامت انسانی، تکثر در برداشت‌ها و آیین‌ها و عدم تعصب در برخورد با عقاید مخالف را تجلی مفاهیمی می‌داند که انسان امروزی در پی یافتن آن است و به عقیده او این مفاهیم کاملاً منطبق با چیزی است که مولانا در تمام اشعار خود سعی در انتقال آن به مخاطب داشته است.

روش سلوک در آیین بودایی‌ها، صوفیان، خرقه نشینان و… پناه بردن به دنیای درون از طریق عزلت نشینی، گوشه گیری و ریاضت بود اما عرفان مولانا از رنگ دیگریست. دکتر موحد در این سخنرانی که تحت عنوان شاخصه‌های مهم عرفان شمس و مولانا صورت گرفت مفاهیم اصلی عرفان مولانا را به چهار جزء منقسم کرد: «شاخصه اول گرامی‌داشت زندگی، شاخصه دوم تلقی مهربانانه از مرگ، شاخصه سوم تکیه بر ارزش آدمی و توجه به امکانات بی‌پایان تعالی انسان‌ها و شاخصه چهارم صلای شادمانی و بهجت و سرور.» (موحد، ۱۳۸۷: ۲۰۳). در ادامه دکتر موحد این اجزاء را وجه تمایز آیین مولانا با دیگر آیین‌های عرفانی قرار داد.

موحد در سخنرانی دیگر خود با نام خدا و معنی به بررسی وتحلیل عبارت المعنی هو الله که مولانا در اشعار خود از آن یاد کرده می‌پردازد. دکتر موحد در این سخنرانی تلاش می‌نماید چگونگی نگاه مولانا و شمس به ظواهر دین و صورت آن را بررسی کند و بی‌ارزشی صورت در برابر معنی را به تصویر کشد. آوردن مثالی از مقامات شمس موضع آن‌ها در این باره را روشن می‌کند: «آخر سنگ پرست را بد می‌گویی که روی سنگی یا دیواری نقشین کرده است؛ تو هم روی به دیواری می‌کنی… آخر کعبه در میان عالم است. چو اهل حلقه عالم جمله رو به او کنند، چون این کعبه را از میان برداری سجده ایشان به سوی دل همدیگر باشد…» (موحد، ۱۳۷۳: ۱۰۰).

دکتر عبدالکریم سروش نظارت و تصحیح نسخه قونیه مثنوی را بر عهده گرفته و به انجام رسانده بود. وی ادعای نویسنده این نسخه مبنی بر اینکه آن را از روی نسخه تصحیح شده خود مولانا کتابت کرده به زیر سوال می‌برد و اعتقاد دارد مولانا به تصحیح آثار خود مبادرت نورزیده است. دکتر موحد در یادداشتی که در صفحات ۲۵۵ تا ۲۶۸ کتاب حاضر آمده این عقیده سروش را نقد کرده و ادعای خود را با شواهد و دلایلی قرین می‌سازد. در ادامه دکتر موحد چند مورد از خطاهای احتمالی این نسخه و پذیرش آن توسط دکتر سروش را نقد می‌کند.

در مقاله‌ای که با نام شمس تبریز و خیام نگاشته شده، سعی موحد بر آن بوده که نشان دهد از خیام در نوشته‌های چه کسانی و از چه تاریخی به عنوان شاعر یاد شده است. در این مقاله دکتر موحد به نکته جالبی اشاره می‌کند: «حکیم عمر خیام مورد احترام معاصرینش بوده، در دربار پادشاهان زمان عزت و منزلتی تمام داشته و نویسندگان بزرگ آن عهد از او تجلیل کرده‌اند، لیکن چهره او به مرور زمان وجاهتی را که در انظار داشت از دست داده است… این وضع خیام شاید در میان مشاهیر بزرگان ما منحصر به فرد باشد.» (موحد، ۲۸۳: ۱۳۸۷)

همانطور که همه می‌دانیم تبریز، خاستگاه شمس تبریزی، جایگاه بسیار ویژه‌ای در اشعار وی دارد. دکتر موحد در سخنرانی خود با عنوان تبریز در آیینه کلام مولانا به معرفی شخصیت‌هایی از تبریز می‌پردازد که افتخار درک حضور مولانا را داشتند. وی در ادامه با ذکر ابیات بسیاری از مولانا، جایگاه این شهر را در کلام و اندیشه او بررسی می‌کند.

مقاله بعدی در مورد رابطه شمس و شیخ حسن بلغاری است. حسن بلغاری شیخی بوده است که در تبریز روزگار می‌گذرانده. یکی از مریدان شیخ، حسین کربلائی تبریزی، در شرح حالی که بر وی نگاشته از ملاقات شخصی شمس‌الدین رازی نام با شیخ صحبت می‌کند. بهتر است مطلب را از زبان او بشنویم: «… پس شیخ شمس‌الدین… مرا خرقه پوشاند و گفت مرا دو فرزند بیش نیست؛ یکی شما و دیگری در روم است…» (حافظ حسین کربلائی، ۱۳۴۴: ۱۴۴و۱۴۵). دکتر موحد با توضیح و تشریح این مسائل و با آوردن شواهد و دلایل دیگر سعی بر آن دارد که تصریح نماید شمس رازی در واقع‌‌ همان شمس تبریزی بوده است.

موحد در مقاله‌ای با عنوان آیا شیخ اشراق قربانی بلندپروازی‌های سیاسی خود شد؟ ابن عربی، شمس تبریزی و شهاب سهرودی معروف به شیخ اشراق را سه عارف نامدار قرن شش و هفت هجری می‌داند که تاثیری عمیق بر آن روزگار داشتند. شهاب سهروردی دعوی‌های بسیار برخلاف عقاید دینی رایج داشت و سرانجام به قتل رسید. دکتر موحد قتل او را آنطور که اکثریت عقیده دارند ناشی از مخالفات دینی با او نمی‌داند بلکه اعتقاد دارد سهرودی به خاطر سیاست بود که به قتل رسید. وی در این مقاله به تشریح دلایل ادعای خود می‌پردازد.

در گفتار شانزدهم کتاب، دکتر موحد از نامه‌ای یاد می‌کند که در مقالات شمس آمده اما نویسنده و مخاطب آن ناشناس‌اند. در این نامه نویسنده از درویشی می‌گوید که مدتی در مصاحبت با او بوده اما به دلیل سعایت طرفداران نویسنده، قصد ترک قونیه را دارد. نویسنده از مخاطب خود می‌خواهد در دلجویی از آن درویش یاری‌اش رساند. دکتر موحد ارتباطی معنایی بین قطعه‌ای از مقالات و این نامه یافته است و بر آن است که مولانا نویسنده این نامه، قاضی عزالدین مخاطب آن و منظور از آن درویش شمس بوده است.

دکتر موحد در سخنرانی سال ۱۳۸۶ خود در دانشگاه هیدن هلند به موضوع مولانا در فن مناظره پرداخت. به گفته وی مناظرات موجود در ادبیات فارسی به سه گروه تغزلی، مفاخراتی و حکمی تقسیم می‌شوند. موحد در ادامه نمونه‌هایی بر هریک از این سه نوع مناظره ذکر می‌کند و عقیده دارد: «مولانا پهلوان مناظره‌های حکمی بلکه یکه پهلوان این میدان است که هیچ شاعر دیگری زهره ندارد که به هماوردی با او سر برآورد.» (موحد، ۱۳۸۷: ۳۴۲)

ویلیام چیتیک یکی از مطرح‌ترین اسلام‌شناسان و مولانا پژوهان حال حاضر دنیا محسوب می‌شود. وی در سال ۱۹۷۴ دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران دریافت نمود و تالیفات متعددی از وی در زمینه عرفان اسلامی در دست است. ترجمه انگلیسی ویلیام چیتیک از مقالات شمس (تحت عنوان Me and Rumi (در سال ۲۰۰۴ توسط انتشارات فونز ویتا (Fons Vitae) به چاپ رسید. دکتر موحد به همین مناسبت یادداشتی بر این ترجمه نوشته و با خاطرنشان کردن ارزش ادبی و تاریخی این مقالات، ترجمه آن را کاری بزرگ و ارزشمند دانسته است. سپس به نقد اشکالات ترجمه که ناشی از خوانش اشتباه مترجم است و‌ گاه به‌گاه در متن دیده می‌شود روی آورده است.

دیباچه‌ای بر ترجمه چیتیک که توسط خانم آنماری شیمل (آوریل ۱۹۲۲ – ۲۶ ژانویه ۲۰۰۳)، اسلام‌پژوه و مولانا‌شناس مشهور آلمانی، نگاشته شده و نیز مقدمه ویلیام چیتیک بر ترجمه خود در ادامه کتاب باغ سبز آورده شده‌اند. چیتیک در مقدمه خود ابتدا روایت مختصری از زندگی مولانا را ذکر می‌کند و سپس به ابهامات مربوط به زندگی وی می‌پردازد. چیتیک در صحبت از روند ترجمه کتاب، از محاوره‌ای بودن گفتار مقالات شمس می‌گوید و در نتیجه متذکر می‌شود که: «دور بودن کار از سبک دیگر ترجمه هایم-خاصه در موارد به کار گرفتن اصطلاحات گفتاری-به دلیل کیفیت شفاهی متن اصلی است، نه اینکه فلسفه‌ام درکار ترجمه تغییر کرده باشد.» (موحد، ۱۳۸۷: ۳۹۵). چیتیک مقدمه خود را با چگونگی آشنایی‌اش با مقالات شمس به پایان می‌برد.

برگرفته از سایت انسان‌شناسی و فرهنگ

Comments


باغ سبز(گفتارهایی درباره شمس و م...

نشر کارنامه

39,90€

614034_103e8f4ab0ae4536a38b319d3eb437ed~