روایت کلامی، موسیقی روایی
- انتشارات ناکجا
- May 3, 2014
- 5 min read
آزاده دواچی – نگاهی به مجموعه شعر سونات برفی در ر مینور سروده مدیا کاشیگر
شناخت موسیقی در شعر و اجرای نظم نمادین یکی از ویژگیهای بارز اشعار مدرن در ایران است… در عین حال میتوان گفت استفاده متفاوت از نظم، دگرگونهگی و همینطور تلاش برای حفظ آهنگ کلمات و در ساختار شعر به نوعی از ویژگیهای متفاوت شعر امروز در ایران است. تعریف نظم در شعر بسته به کارکردهای مختلف ساختاری تغییر کرده است، اما گاهی این تعریف میتواند بنا به تم و محتوای شعر فرم دیگری به خود بگیرد. روایتگونگی، ساختار منظم و چینش مستتر ارتباط معنایی در شعر هم به نوعی تاثیر بر شکل گیری آن دارد. مجموعهٔ شعر سونات برفی در ر مینور سروده مدیا کاشیگر که به تازگی توسط نشر ناکجا منتشر شدهاست، نیز از چنین مشخصاتی برخورداراست. شعرهای این مجموعه از لحاظ محتوا و مفهوم یک ساختار معینی را دنبال میکنند اما در عین حال به دلیل ارتباط آن به روایت و خط کلی از شکل منظم خود خارج نشدهاند. ابتدای مجموعه با حالت راوی آغاز میشود، راوی که به تا آخر این مجموعه یکسان باقی میماند. پیچیدگی اشعار این مجموعه با توازن موسیقیایی، طبیعت نثرگونه روایی و نگاه فلسفی و هستی شناسانهٔ شاعر پیوند خورده است و چینش و ساختار متفاوتی را آشکار کردهاست.
ارتباط سمبلیک و نمادین و زیباشناختی با فرم و محتوای شعر، به نوعی فرم روایت را در این مجموعه منحصر به فرد کرده است. خط روایت این مجموعه با این حال در همهٔ اشعار مشترک است، اما گسترش دامنهٔ لغوی به شاعر فرصت دادهاست تا ارتباط ساختار شعر را با عناصر نمادین در شعرش بیشتر کند. کلمات کارکردهای متفاوتی دارند اما هر کارکرد با توجه به شکل و ساختار نمادین در شعر تغییر یافته است.
ابلیس مرد
اما مکافات باقی ماند
میوهٔ ممنوعه
طعم لبهایش را یافت
به جستجوی لبهایش
برف را گاز زد
در آن پایین
مقصد
سفید پوشتر
اما
دورتر میشد (صفحهٔ ۱۹)
استفاده از یک کلمهٔ خاص برف و جایگزینی آن برای انتقال سمبلیک و نمادین معنا، در عین حال شکستن فرم کلیشهای آن معنا از دیگر ویژگیهای این مجموعه میباشد، برای مثال در شعر بالا که برف جایگزین میوهٔ ممنوعه شده است و همینطور فرم و ساختار گذشته و معنای ابلیس دوباره بازسازی شده است. این نوع از آشنازداییها در کل اشعار این مجموعه ادامه دارد و موجب ارتباط معنایی و ساختاری اشعار میشود. تاکید بر شکلگیری متفاوت روابط نمادین عشق و ارتباط سمبلیک آن با سوژههای مختلف هستیشناختی با جایگزینی و آشنازدایی کلمات تکنیکی است که به کرات در اشعار این مجموعه تکرار شده است.
رنگ از عصیان ابلیس گرفت
غلظت از خشم خدا
گردش
اما
از آرزوی مرگی که قابیل به گور برد
تنش
انگار
تنها فرمانروایش
دوام انسان شد
در چکاچک کهکشان
در حکمتی که مرگ را خواست
زندگی را
اما نتوانست بکشد (صفحهٔ ۲۳)
بازیهای زبانی و تکرار مصوتها در این مجموعه نیز نقشی قوی بازی میکنند. میتوان گفت تنوع استفاده از کلمات و حتی به چالش کشیدن عمدی آنها در ساختار متن، تا حدود زیادی توانسته است بر شکل گیری این زبان متفاوت تاثیر بگذارد. در عین حال با شکل گیری متفاوت این زبان میتوان نگاه شاعر را به پدیدههای اجتماعی هم دید، گرچه که نگاه شاعر بیشتر حول مسائل فلسفی و هستیشناسی در چرخش است، اما نقد سمبلیک و نمادین او هم در این فضا شکل میگیرد با این حال گسترهٔ این نقدها و چرخش حول مسائل اجتماعی در این مجموعه زیاد نیست:
گفتی
زنزاده شدن گناه است در این سرزمین
گناه بودنت را دوست داشتم
گفتی
معشوق من
آن صدای خش کشیده شدن پاهاست
روی دلم
از سر بیغرضی
معشوق بودنم را دوست داشتم (صفحهٔ ۳۱)
آن چیزی که در بیشتر اشعار این مجموعه به وضوح قابل بررسی است، سیر متفاوت شاعر میان برشهای مختلف فضا، زمان و مکان است. همین چرخش در کنار دیگر استراتژیهای زبانی اشعار این مجموعه را به یکدیگر وصل کرده است در عین حال همگی اشعار را حتی اگر صورت ظاهری آنها با یکدیگر ارتباط نداشته باشند، از لحاظ محتوایی به هم متصل کرده است. شکسته کردن ساختار معنایی و چرخش میان آن و تلاش برای حفظ این ساختار از دیگر ویژگیهای این مجموعه است. به این ترتیب در عین حال که شعر از حالت نظم خود خارج نمیشود، قادر است تا در تمام طول این مجموعه به خط سیر روایت کنندگی خود ادامه دهد. این ارتباط هر سطر با دیگری عموما با استفاده از نمادهای خاص کلامی و زبانی صورت میگیرد که در طول اکثر اشعار این مجموعه خط سیر مشترکی را طی کرده است. به همین دلیل به نوعی با استفاده از کلمهٔ برف این خط سیر بدون انقطاع تا پایان شعر ادامه مییابد.
برف از باریدن ایستاده بود
نگاهش
در جستجوی صورتهای فلک
تنهایی ستارهها را دید
دوستم داری؟
برف نمیبارید
دستش در دستم
دستم در دستش
قفل شد (صفحهٔ ۳۵)
تکرار و تناوب در زبان از دیر ویژگیهای این مجموعه است، همین تکرار تنوع در زبان را افزایش داده است و از سوی دیگر زبان نثر گونهٔ روایت را شکسته و آن را به شکل خاص شعر در آورده است، شاعر برای ارتباط این نثرگونگی و در عین حال بر هم نزدن زبان شاعران در این مجموعه لحن موسیقیایی خاصی را انتخاب کردهاست. شاید انتخاب ر مینور در تیتر نیز در همین رابطه باشد که شاعر با ارتباط شعر و حالت روایتی موسیقیایی توانسته است شکل متفاوتی را از روایت در ساختار زبان ارائه دهد. این ساختار گاهی منقطع میشود، گاهی در بعضی از شعرها به سختی میتواند با فضا و تم محتوایی شعر بعد ارتباط برقرار کند اما در هر حال تواسنته است روایت موسیقیایی شعر را حفظ کند.
لا به تقدیر
لابه مضحکهٔ خَلق و خًلق
وقتی اخلاق مانه زندگی است
لابه زندگی وقتی خَلق و خًلق و اخلاق
هر سه دستور بردگی است و عشق آزادگی است
لابه لا
که تنها پاسخم به زندگی است
زندگی است لا به لا
که از وقتی آمدهای
زندگی
تکرار تا به ابد لا به افسردگی است
پس لا
لا
لا
لا
که نتی است
بِمًلش مثل دی یزش
معنای زندگی
پس لا
که تمام کنندهٔ آزادگی است
لا
که تنها معنای عاشقی است (صفحهٔ ۴۳)
در این شعر، به خوبی میتوان ارتباط میان موسیقی و شعر را دید که از نگاه شاعرانه به نتهای موسیقی صورت میگیرد. استراتژی شاعر در این شعر همانند دیگر اشعار این مجموعه ادغام نگاه او به موسیقی و در عین حال بر قراری ارتباط میان نظم شعر و موسیقی است. ترکیب روایتهای تو در تو در این مجموعه که گاها به صورت گفتگوهای روایتی هستند نیز در فرم روایی شعر به صورت آهنگین به تصویر کشیده شده است. این تو در تویی روایات عموما به صورت منقطع به شعر بعدی مرتبط شدهاند اما در عین حال توانستهاند ساختار منظمی را ارائه دهند. این ساختار منظم در بیشتر اشعار تمایل به تکرار دارد، تکراری که خود را از فضای منقطع به فضای پیوسته و بر عکس پیوند میدهد.
پس
لا
لا
لا
لا
لا
لا
آن قدر لا که زبانت به لکنت بیفتد
از رقص بمیری
شعر را به پیش از هبوط بیاوری (صفحهٔ ۵۸)
تاکید بر روایت عاشقانه و شناخت هستیشناسی از ارتباط موسیقی و شعر در کلام و روایت صورت میگیرد، به این ترتیب شاعر در این مجموعه موفق میشود تا با تاکید بر طیف خاصی از کلمات که یا لزوما در موسیقی به کار میروند و یا معنای آن را منتقل میکنند به بیان دوباره و سمبلیک روایت آفرینش بپردازد. نگاه شکل گرفته شده در این مجموعه، نگاهی متنوع و ساختارشکن بوده است که شاعر تا انتهای مجموعه آن را دنبال کرده است به عبارت دیگر در این مجموعه آن چیزی که شاعر در تلاش بوده است حفظ موسیقی شعر و دادن آن به روایتاش از زندگی است که نه تنها از طریق واسازی کلمات خاصی صورت میگیرد بلکه با آشنازدایی شاعر از کلمات و ساختار زبان صورت میگیرد. شاعر با ارتباط کلامی و ساختاری با موسیقی بیرونی، به نوعی توانسته است در روایت خود موسیقی درونی استفاده کند، موسیقی که خط روایتاش تا انتها به صورت تاثیر گذاری بر انتخاب شعر و کلمه در کل اشعار این مجموعه تاثیر میگذارد.
ّرگرفته از شهرگان
Comments