آرنه وینتزن ترجمه امیر معزی – جعفری
درباره هاینریش بل
در ادبیات پس از جنگ آلمان، آثار هانریش بل شاید تنها کارهایی باشد که ریشههای آن عمیقاً ریشه در گذشته دارد، تنها کاری که در ماورای زمان به فریاد ناامیدانه «ولف گانگ برشت Wolfgang Borchert» پاسخ داده است: «ما نسلی بیرابط و فاقد عمق هستیم، در عمق ما، مغاکی تاریک است»، تنها کاری که سعی در ایجاد پژواکی متفاوت دارد. چرا که کلیت کار او از جنگ مایه میگیرد، از خرابهها میتراود و از عدم ریشه میگیرد.
کاری بس عظیم که نویسنده خود را شایسته جایزه نوبل ادبیات میکند و او را به ریاست انجمن بینالمللی قلم میرساند. کار هانریش بل به گونهای ضد قراری، اقدامی در جهت اعتقاد به بشر است. مفهوم نوعی تعهد اگر هنوز هم کلمه «تعهد» معنائی داشته باشد، هانریش بل نویسندهای متعهد است که از پایان جنگ جهانی دوم – نبرد مشکلی را برای باز پس دادن تصویری از «حقیقت» به انسان، شروع کرده است. در این تصویر، چهره انسان، یگانه، برادر وار، پرمدعا، ظالم به نفس خویش، نشان داده شده است. در این مقام علیرغم افتخارها، جوایز ادبی و موفقیتها، کار هانریش بل، در انزوا و علیه تمام شیوهها، تبعیتها و روشهای همیشگی،… گرفته است.
هانریش بل کاتولیک، انتقادهای خود را به سوی کلیسا، فرمالیسم و نقش نهادهای اجتماعی در زندگی سیاسی کرده است. او با بیرحمی درباره وطن و ملتش قضاوت میکند. مبارزهای که هانریش بل به عنوان فردی از «پیاده نظام» از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بخصوص علیه جنگ روسیه کرد، در همه کتابهای او به چشم میخورد: از «قطار به موقع رسیده است» اولین رمان او که در ۱۹۴۹ چاپ شد تا آخرین آنها: «تابلوی گروهی با خانم». این مبارزه در قلب تمام موقعیتها، درامها و تمام فرضهائی که بشر با آنها مواجه است جریان دارد.
به پرسش «کجا بودهای آدم؟»، هانریش بل جواب میدهد: «در جنگ».
با کشوری اشغال شده، شکست خورده و منهدم شده چگونه میتوان بعنوان یک نویسنده روبرو شد، جز آنکه تعریفی از جنگ و ویرانیها داده شود؟ «آندره» و «اولینا»، در «قطار بموقع رسیده است» چند ساعت قبل از مرگی که انتظار آنها را میکشد، در خود یک منبع خستگی ناپذیر عاطفه و حقیقت کشف میکنند که با آن – مثل تمام شخصیتهای اصلی رمانهای هانریش بل – تا هنگام شکست حمایت میشود و جراحت ناپذیر باقی میماند. به پرسش «کجا بودهای آدم؟»، هانریش بل جواب میدهد: «در جنگ». انسان جنگ زده که مفهوم مبارزه خود را نمیتواند بفهمد، که خرد شده، که تا مرز حیوان شدن پائین کشیده، که از نزدیکان خود بریده است، تم اصلی رمان هانریش بل است. شرایط یک سرباز، در هر جنگی که باشد، سیری قهقرائی دارد. هنگامیکه جنگ تمام میشود و سرباز به خانه بازمیگردد، چیزی جز خرابی و فقر نمییابد. در «بگنر (Bogmer) به خانه بازمیگردد»، مرد حس میکند، زن و بچههایش برای او بیگانه شدهاند. او دیگر حاضر به پذیرفتن دوباره زندگی مدنی نمیشود. بین آنها و او چیزی خونخواری چون جنگ وجود دارد که مردان را تا پای دیوانگی مریض میکند. از رئالیسم تا مضحکه در «بعد از جنگ» نیز زندگی برای سربازی که از جبهه شکست خورده باز میگردد، یا برای بیوهزنان و کودکانی که کسانشان باز نمیگردد، قابل تحمل نیست.
این «فرزندان مرگ» و مادرانشان که نتوانستهاند در برابر تنهایی مقاومت کنند، برای گروهی از مردم چون مبتلایان به طاعون به نظر میآیند. جنگ پس از پایان نیز زخمهایی باز میکند که قابل علاج نیست، نگر آنکه مانند «هدوید» Hedwid و «والتر» قهرمانان کتاب «نان سالهای جوانی» جرئت مقابله، با فساد «عادتی شدهها» را داشته باشند، چنانکه هانریش بل مینویسد: «زفافهای تحمیلی وجود دارد»، آنچنانکه تعمیدهای مصلحتی فراوان است.
انسانها بوسیله «دو آئین مذهبی» مشخص میشوند: ۱- آئین مذهبی «گاومیشی» که جلادها را مشخص میکند. ۲- آئین مذهبی «برهوار» که نشاندهنده قربانیها است. نمایندگان سه نسل یک خانواده بورژازی متفکر از اهالی «راین» به نوبت تضاد بین خوب و بد را نرخ بندی میکنند. تجدید گذشتهها، در فردای جنگی گمشده و غیر عادلانه، یکی دیگر از تمهای اصلی آثار هانریش بل است. «هانس شینسر» دلقک کتاب «شکلک»به خوبی میتواند کنفورمیسم و ماتریالیسم یک جامعه فریبنده را فاش کند، او باید قبول کند که شکست خورده است، که زنش «ماری» او را ترک کرده است. زیرا او دلقک به خطا رفتهایست که شکلکهای او دیگر نمیخنداند و تیرهبختی او ترحمی را برنمیانگیزد.
«گرولها» Gruhis – پدر و پسر، در «پایان ماموریت» با آتش زدن یک جیپ دولتی، عملی «پاک کننده» انجام دادهاند ولی شورش آنها جنبهای آمیخته به شوخی و دور از حقیقت مییابد. «لنی فایفر» در «تابلوی گروه باخانم» که بدون شک کاملترین رمان هانریش بل است، تصویر متعلق به جنگ، بعد از جنگ و دوره تجدید حیات است. بخاطر صداقت، درستکاری و احتیاج به حقیقت «لنی»، سیستمی آلوده به تبهکاری و فسادی را برملا میکند که مشخص کننده جامعهای مادی و بیروح است. با اعمال واقع گرائی در روش نوشتن و دیدن آنچه در دور و اطراف در جریان است، هانریش بل برتری خود را میان گزندگی و مضحکه حفظ میکند: با دیدن ژرف ولی امیخته با تلخی و گاهی نیز خشمگین، انسانها و تشکیلات آنها را به باد حمله میگیرد. میتوان گفت که انتقادات او زا جامعه، آمیزهای از رئالیسم دیکنز و مضحکه سوبفت است. و در عمل، کار او انتقادی سازنده است؛ هنگامیکه بشر را به رهائی از هرگونه جبر و به بازیابی تمامیت خویش دعوت میکند.
برگرفته از سایت انسانشناسی و فرهنگ
Commentaires