top of page

هلاک می‌شوم | روجا چمنکار

لولي!

اين جهان  جهان من نبود

اين صدا  صداي من نبود

ساز تو را لال كردند و گوش مرا پر

بيرون از اين اتاق همه چيز خريدارند

قلب كهنه   عشق كهنه  حرف هاي تكراري

بيهودگي آلات  خون ضايعات  اثاث زندگي خريدارند

 لولي!

مثل ريواسي ازلي بر من بپيچ

ابديت باشد براي آنان كه مي ترسند

و لبخندشان تزريقي ست

و زيبايي شان و خونشان تزريقي ست

بزن بر سيم هاي مسي رنگ رگهايم

كه اشك هاي تو شور بود و

راه درياي من دور

كه اصابت مي كنم روزي

به روزگاري سخت تر

وهلاك مي شوم لولي

ميان عذاب مردمي دردناك

و پراكنده مي شوم در خاك

و نارنج و خرما و انواع ديگري در من ميوه مي دهند

و اينطور است لولي سياه من!

كه گاهي خبر مي دهم تو را

به صبحي روشن

به درختي سرشار

و خورشيدي حاصلخيز

و خدايي زيبا

بعد از من

تو  بر اين لحظه ي موميايي شده مهرباني كن

و راز اتاق را دور بدار  

                              از نگاه خريداران.

Comments


مردن به زبان مادری

نشر ناکجا

9,90€

614034_103e8f4ab0ae4536a38b319d3eb437ed~

روجا چمنکار

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$

Image-empty-state_edited.png
نشر چشمه

9.9$