– دربارهی يکى از نمایشنامههایتان که بسيار متفاوت از نمايشنامههاى ديگرتان است برایمان بگوييد… منظورم نمايشنامه «انتظار سحر» است که در ايران هم چاپ شده…
-همچنان که مىگوييد اين نمايشنامه با ديگر نمايشنامههاى من متفاوت است. «انتظار سحر» درواقع دنبالهی دو نمايشنامه است که من با استفاده از دو شخصيت حاجى فيروز و عمو نوروز که فرض را بر اين گذاشته بودم که آنها هم گرفتار غربت شدهاند (و دومى تا آنجا که من مىدانم جسميتى در فولکلور ما ندارد و بيشتر يک تعبير يا تصوير است تا يک شخصيت واقعى)، نوشتم و هر دو به وسيلهی ناصر رحمانىنژاد اجرا شدند. در ضمن بايد بگويم که اولين بار شعر زيبايى که م. سحر از زبان حاجى فيروز گفته بود، مرا به صرافت تکميل آن به صورت يک نمايش انداخت.
«انتظار سحر» درواقع دنبالهی دو نمايشنامه است که من با استفاده از دو شخصيت حاجى فيروز و عمو نوروز که فرض را بر اين گذاشته بودم که آنها هم گرفتار غربت شدهاند.
اما متن آن دو نمايش چندان مناسب از آب درنيامدند و من هم هيچوقت آنها را منتشر نکردم. «انتظار سحر» سالها بعد نوشته شد. با تصور و طرحى کاملاً متفاوت. اين بار قصد من بيشتر رفتن به طرف تئاتر محض يا تئاتر ناب بود. ضمن اينکه مىخواستم نوعى “اعترافنامه” يا “وصيتنامه” هم باشد. در نتيجه باز هم بسيارى از جنبههاى زمخت و دستورى و اخلاقى در آن رخنه کرده و پاکى و خلوصش را خدشهدار کرده است. با اين حال اميدوارم خصوصيت آزاد و رهاى خود را حفظ کرده باشد و آنچنانکه مىخواستهام همه چيز را -شادى، خنده، ترس، تنهايى، ابتذال، آرزو، مقاومت، و کلنجار آدمى با خودش و ناتوانىهايش را و نيز روبهروشدنش را با مرگ -در گونهاى بازىِ دائمى، در نوعى “کمديا دلآرته” جديد، در خود داشته باشد؛ آميزهاى از واقعيت و رؤيا و خيال بى هيچ مرز و حدى ميان آنها.
گفتگوی تینوش نظمجو با محسن یلفانی
متن کامل این گفتگو در کتاب نمایشنامه «در یک خانواده ایرانی»
Comments