– به نظر مىآيد که موضوع جوانانى که بدون آمادگى يا آگاهى کافى در مبارزهی سياسى شرکت مىکنند و بدون توجه به موقعيت و شرايط عمومى به راه يا آرمانى دل مىبندند و در عمل براى هيچ و پوچ قربانى مىشوند، موضوع مهمى براى شما بوده است، چراکه در چند نمايشنامهتان به آن پرداختهايد. ولى فکر مىکنم نمايشنامهاى که بهتر از همه اين موضوع را مطرح کرديد «در يک خانواده ايرانى» است.
– براى من يکى از دردناکترين جنبههاى مبارزات سياسى همين قربانى شدن اين جوانها بود. البته اصطلاح قربانىشدن شايد چندان مناسب نباشد. قربانى کسى است که با بىاطلاعى و البته با معصوميت از بين مىرود. اما اين جوانان فکر مىکردند که انتخاب کردهاند و در راه اين انتخاب جان باختند. اين تعبير را نمىتوان و نبايد ناديده گرفت.
براى من يکى از دردناکترين جنبههاى مبارزات سياسى همين قربانى شدن اين جوانها بود. البته اصطلاح قربانىشدن شايد چندان مناسب نباشد. قربانى کسى است که با بىاطلاعى و البته با معصوميت از بين مىرود.
اين جوانان در هر حال با عمل خود، با پذيرفتن مرگ، يک قدم دنيا را، حداقل دنيايى را که مىشناختند، به آرمان خود نزديکتر کردند. اما آنچه به اين رويداد جنبهاى فاجعهآميز يا تراژيک بخشيد، اين واقعيت بود که در فرداى قربانىشدن آنان، همه، يا کمابيش همه، دريافتند که آرمانى در ميان نبوده و اگر آرمانى قابل تصور باشد، فرسنگها با آنچه اين جوانان در سودايش به سوى جوخههاى اعدام راهى شدند، متفاوت بوده است.
گفتگو از تینوش نظمجو
متن کامل این گفتگو در کتاب نمایشنامه «در یک خانواده ایرانی»
Comments