دههی دوم زندگیام ایران نبودم. دههی اول و سوم را اما در تهران گذراندهام. بارها و بارها به محیط جدید خو گرفتهام.
تهران را دوست دارم. مثل نسل ما، مثل من، خاکستری و پیچدرپیچ و پرهیاهو است. یا بسیار سرد است یا بینهایت گرم. مدام از پایه ویران میکند و از نو میسازد. تجربه میکند. خود را بازمیآفریند. شلوغی و آشفتگیاش وامدار گفتوگوهای ساکنانش است، که هر یک، بهنوعی و در جایی، بقای خود را با گفتن تضمین میکنند.
آغاز فصل سرد
نویسنده: ضحی کاظمی
ناشر: نشر افراز
داستان بلند
چاپ اول: ۱۳۹۱
۱۶۸ صفحه




























































