
نتایج جستجو
246 results found for "مراد فرهاد"
- چراغهای رابطه تاریکند…
برای مثال در داستان چه بارانی باشد و چه آفتابی، زن و مرد که وجه اشتراکشان موسیقی ساراوُن است برای لحظهای در داستان شبانه هم در صحنه سالن باله زن و مرد لحظهای در آستانه ارتباط و پیوند قرار میگیرند اما دوباره در داستان شبانه لیندی گاردنر بعد از طلاق از همسر سابقاش در آستانه ارتباط با مرد ساکسیفونیست قرار میگیرد مرا ببین. وقتی این باندپیچیها برداشته شود واقعن همانطور که بیست سالم بود به نظر میرسم؟ نمیدانم.
- هر چیزی جای عنوان
فریاد میزنم: آی ی ی ی ی فرشته… دست تکان میدهد… خودم را آویزان میکنم و فریاد میکشم… از دست تکان میدهد دومی خالی است، تا دیروز دختر چهارده سالهای آنجا بود که روی نقشه جهان نقاشیهای کودکانه میکشید با مداد کیسه سیاه رنگی را یافتم که دو بال کوچک مچاله شده درش تنها بود تنها… عین فرشته من که برای من بود و مرا
- در مرز میان دو دنیا | یادداشتی بر عطر فرانسوی
در «یک داستان زنپسند» این نسبیتگرایی با جابهجایی ناگهانی نقش زن و مرد اجرایی میشود.
- گفتوگو با ماندانا زندیان به مناسبت انتشار مجموعه شعر «چشمی خاک، چشمی دریا»
آیا فکر نمیکنید از این نظر شعر شما به اشعار سالهای دهه ۱۳۴۰، در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد که شاعران تفاوت میان ایماژهای پس از کودتای ۲۸ مرداد و ایماژهای شعر من در این است که زمستان و شب و ابر، در شعر من زیستن در فضاهای آزاد، دست و زبان شعرهای اجتماعی- سیاسی مرا از پیچیدگی و ابهام رهانید. و شاید به همین دلیل، خاک، پس از مهاجرت، مرا به یاد ایران میاندازد: آغاز و انجامی که هر اندازه هم از ولی همین دفتر مرا به تصویرهای آرامتر بعد رسانید.
- داستانت را میخرم
مدام میگفت صداهای دیگران را هم بشنوید؛ نه فقط صدای مرا.
- فاطمی قول داد، تو هم قول دادی
نزدیک و معتمد دکتر مصدق به نام دکتر محسن نون، که از فعل و انفعالهای سیاسی بعد از کودتای بیست و هشت مرداد
- کوتهنوشتهای چهارشنبه – ۶
۱۱ مرداد ماه ۱۳۹۱ کوته نوشتها، دلنوشتههایی هستند از اهل کتاب بر کتابهایی که به تازگی خوانده شدهاند
- کوتهنوشتهای چهارشنبه – ۵
۴ مرداد ماه ۱۳۹۱ کوته نوشتها، دلنوشتههایی هستند از اهل کتاب بر کتابهایی که به تازگی خوانده شدهاند نشرش «ثالث» و ترجمهاش هم از «محمود مرادی» است. که نوشته بودم «موراکامی» یک جمله کلیدی و جادویی در کتاب «کافکا در ساحل» دارد؟ همان که: «کافیست تو مرا از یاد نبری، آنگاه اگر تمام دنیا هم مرا از یاد ببرند، باکیم نیس» در این کتاب هم موراکامی در مجموعه هشت گویا نشانههای خود ارجاعی برای تبدیل کردن زن به روسپی و تبدیل مرد خوش قدو قامت به بهروز وجود دارد که
- نقد و بررسی کتاب شمایل تاریک کاخها
فلاح در پایان نظراتش گفت: داستان دوم عملا مرا اقناع کرد و دیگر نیازی به داستان اول نداشتم و شاید به همین
- روایت همواره با گذشته سر و کار دارد
گردش میکنم و یا از موزهای دیدن میکنم (موزههایی که در اینجا متعددند) و ناگهان متوجه چیزی میشوم که مرا دختر و پدر به وقوع میپیوندد؟ آیا دو برادر مرتکب زنا میشوند و سپس برادر جای پدر را میگیرد؟ این موضوع مرا چون این شاهنشین خانه، از همان ابتدا مرا مجذوب کرده بود. چون من میخواستم چشم خواننده سرسری را که نقش مرا در این رمان به عنوان حدیث نفس درک و فهم میکند، بگشایم
- نوشتن بر پایه عادتها
او در سال ۱۹۹۹ رسما مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهای خواستار نیاز نبود این ستون باشد ولی به هر حال مرا مجبور به نوشتن میکرد.” روزنامه نگاری برایم زیانبار باشد، آن را رها م کنم مثل مواقعی که وقت نوشتن را از من میگیرد یا مواقعی که مرا
- از مرگ و از زندگی منزجرم
اوضاع یه مرد با اونا هیچوقت روبراه نیست… و وقتی پای اون هیستری زنانه و دعوا مرافعه میاد وسط… اه پسر قطعا «بعضی وقتا باعث میشم زنا بد به نظر بیان، ولی همین کارو با مردا هم میکنم. مرد، زن، بچه، سگ. زنا خیلی نازک نارنجیاند. فکر میکنند تافته جدا بافتهاند. این مشکلشونه. این مرد همون چیزیه که بهش میگن روانشناس/روانکاو اعصار. اون جنبه مردانه/زنانه داشت.












