موجوداتی عجیب ظاهر شده اند. غول هایی عظیم الجثه با ظاهری شبیه به انسان، که تایتان نامیده می شوند، به شهرها حمله کرده و از انسان ها تغذیه می کنند. این موجودات پس از چندین سال هنوز برای انسان ها ناشناخته هستند. معلوم نیست از کجا آمده اند. معلوم نیست چگونه تولید مثل می کنند و تصور بر این است که در جا به جای دنیا پرسه می زنند و انسان ها را نابود می کنند. بشریت در خطر نابودی ست و به همین دلیل ۱۰۰ سال است که خود را در شهرهایی حبس کرده است که با سه دیوار بسیار بزرگ احاطه شده اند. ارن ییگر پسری از یکی از این شهرها پس از اینکه محل زندگیش به دست حمله تایتان ها نابود شده و مادرش خورده می شود، از عمق وجودش از آن ها متنفر شده و قسم می خورد که تا یک یک آن ها را نابود نکند، از پا نمی نشیند. او به همراه دوستانش میکاسا آکِرمن و آرمین آرلت در ارتش ثبت نام می کنند تا بتوانند همراه گروه اکتشاف به بیرون از دیوارها رفته و از راز این موجودات عجیب الخلقه سر درآورند. " در قسمت نهم، در حالیکه “ارن” همچنان در استراحت پس از مبارزه سخت و وحشیانه خود با تایتان ماده به سر می برد، خبری در داخل شهر پخش شده است که گویی اتفاق غیر ممکن بلاخره روی داده است! دیوار رز شکسته شده است و تایتان ها از میان شکاف آن به داخل شهر سرازیر شده اند! اکنون برای “Armin” و “Hanges” چالشی بزرگ در این وضعیت اضطراری پیش آمده است و آن ها با دو سوال بزرگ که شامل دیوار از چه جنسی ساخته شده بود و بشریت چگونه می تواند آن را دوباره بازسازی کند مواجه شده اند"