صدای تپش های دیوانه وار قلب آمین را هنوز یادش هست و اشک های خودش که وقتی با صدای شورانگیز، سر از سینه ی آمین برداشت هنوز روی پیراهنش مانده بود. کاش از قهرش می ترسید ، از خودکشی لب پنجره اش، از مردنش وسط شب بوها... اما آمین خودش گفته بود کاش وسط شب بوها می مردی. آمین دیگر دوستش نداشت ...
آمین
- نویسنده: سحر ممبنیناشر: شقایقزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1402736 صفحهنوبت چاپ: 2