در این اثر، شاهنامه پژوه و فردوسی شناس برجسته، استاد میرجلال الدین کزازی، زندگینامه ی فردوسی را به شکل داستانی جذاب و گیرا فراهم آورده است.
آن روز، بانوی خورشیدروی و فرخندهروی دهگان، در بستر زایمان افتاده بود تا مگر، آرزوی دیرین شوی را برآورد: داشتن فرزندی برومند که نام و تبار وی را زنده و ماندگار بدارد. مامایانی که از طبران به باژ فراخوانده شده بودند، زاینده را در کار باریک و دشوار زایمان یاری میرسانیدند. این بار، هر آینه، کار بیش از هر زمان و هر زایمان باریک و دشوار بود. زیرا آن زایمان، زایمانی بود از گونهای دیگر. در برون و به چشم، کودکی بود که از مام میخواست زاد؛ لیک به راستی و از دید تاریخ و فرهنگ، ایرانی نو بود که میزاد و چشم بر جهان میگشاد. کدامین مادران، فرزندی چنین میتوانند زاد؟ پاسخ، ناگفته روشن است: مادران ایرانی. ایران تنها سرزمینی است که در گستره گیتی و در پهنه تاریخ، چندبار از نو زاده شده است. این بار نیز در دهستان باژ، از طبران توس، باز میزاد. فرّخا، فرخرُخا آن مام که درد زایمانی چنین شگرف را برتافت و خم بر ابرو نیاورد. مام، او را از نخستین سالیان زندگانی، با مهری مِهین به میهن و باوری پولادین و بنیادین به ایران و فرهنگ و تاریخ آن، میشکوفانید و به بُرنایی و برومندی میرسانید. مادر میدانست که آن کودک، کودکی است دیگرسان و زاده شده است تا کاری بزرگ و بیهمانند را به انجام برساند. او به شیوهای سرشتین، میدانست که با جنبانیدن گاهواره کودک، ایران را میجنباند. پس، گاهوارهجُنبان، به آوایی گرم و گیرا، با آوایی که زنگ و آهنگِ آن در یاد و نهاد کودک و در پی آن، در دل و جان ایرانیان، جاودان میماند، میسرود: ای دلبند نورسیدهام! ای فروغ و روشنی دیدهام! آرام بخواب و پدرام، تا بدانسان که تو را میسزد و میبرازد، از خواب برخیزی، زیرا بیداری تو، بیداری ایرانزمین است و هوشیاری تو، انگشتریِ اندیشه و ادب و فرهنگ ایران را، جاودانه، یگانه نشان و نگین. ...
فرزند ایران
نویسنده : میرجلال الدین کزازی
موضوع : داستان بلند ، ادبیات فارسی ، تاریخ
ناشر : معین
تاریخ نشر : 1399
صفحه : 192