شنبه صبح کلاس درس یک شاگرد جدید داشت و او کسی نبود به غیر از پلنگ کوچولو. خانم معلم از میمون و شیر کوچولو و زرافه خواست که با او مهربان باشند و اجازه دهند پلنگ پیش آنها بنشیند. اما زرافه اصلاً از این اوضاع راضی نبود؛ چون دلش میخواست دوستانش فقط برای خودش باشند. برای همین هم اجازه نمیداد که کسی با همشاگردی جدید بازی کند. اینطوری شد که پلنگ توی مدرسه تنها ماند و کلی دلخور شد… تا اینکه روز جشن تولد پلنگ از راه رسید و او همهی بچهها را دعوت کرد به غیر از زرافه! ای داد بیداد! حالا زرافه باید چه کار کند؟ تنهای تنها بماند؟ بچهها، به نظر شما، در جشن تولد «آخر سر زرافه را بازی دادند»؟ داستان «آخر سر زرافه را بازی دادند» از مجموعهی «رفتارهای خوب» داستانی دربارهی قلدری کردن و تنها ماندن کودکانی است که دیگران عمداً آنها را بازی نمیدهند و در فعالیتها، شریکشان نمیکنند. با مطالعهی این کتاب، کودکان تشویق میشوند نهتنها به رفتارهای خود در مقابل دیگران دقت کنند، بلکه در مواقعی که دیگران برای آنها قلدری میکنند، کمک بگیرند.
آخر سر زرافه را بازی دادند (رفتار های خوب )
- نویسنده: سو گریوزمترجم: هایده کروبیناشر: انتشارات فنی ایران، نردبانزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: خشتیتاریخ انتشار: 140132 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: Giraffe is left out.




























































