راوی داستان، مردی که آزارش به مورچه نمیرسد، آدم صلحجویی که میخواهد همه را آشتی بدهد. شهروند مودبی که خاضعانه به قانون، به پلیس، به رئیس، و به زن احترام میگذارد. او همواره به ملاحظه تنگناهای موجود کوتاه میآید، آرزوی بزرگ فیلمسازی را به خواب میسپارد و در عالم واقع آن را به امید تهیه دو سه حلقه فیلم تخفیف میدهد. مردی است سلیمالنفس که در همه چیز منفعل است، حتی در عشقبازی. او حرف شنو و سربزیر است. در آغاز داستان این گلوریاست که او را به مسابقه مرگبار رقص میکشاند، اما وقتی به صحنه میرود، وظیفهاش را تا حد ممکن بینقص انجام میدهد. و چون بلندپروازیهایش را مهار کرده، در آخر کار فقط به مواهب رایگان طبیعت، مثلا آفتاب، قانع است. گرچه از این یکی هم محروم میماند. با معصومیت کمنظیری سقوط ارزشها و خیمه شببازی ادعاها را در جامعه سرمایه سالاری روایت میکند، اما هرگز قضات نمیکند، زیرا حتی در دم مرگ هم نمیخواهد درگیر شود. و بالاخره آدمکشی او هم بهگونهای سادهلوحانه صورت میگیرد.
آن ها به اسب ها شلیک می کنند
- نویسنده: هوراس مک کویمترجم: محمدعلی سپانلوناشر: نیماژزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: جیبیتاریخ انتشار: 1401195 صفحهنوبت چاپ: 3عنوان اصلی: They shoot horses, dont they?






























































