نمیخواهد به چشمانش نگاه کند اما مادر درست زیر چانه اش میگیرد تا چشمانش در یک سطح قرار گیرد شیدا به سیاهی چشمان اش نگاه میکند که مثل باتلاقی از قیری چسبناک میخواهند تمام توان او را توی خود بکشند اگر پلک هایش نمی پرید شاید حتا غرق اش میکردند اما پلک های مادر میپرند و او از کنارش میگذرد چند گام برداشته ناگهان می ایستد دو چشم از رو به رو بهش خیره میشوند دو چشم از حدقه در آمده که مدام دور میشوند و قاطی امواج دریا میشوند سر بر میگرداند و از زیر لایه ای اشک به مادر نگاه میکند که به رفتن مریم با پلک هایی که پشت هم به هم میخورند نگاه میکند به مادر که روی شن های ساحل نشسته و به ظاهر دست دراز کرده تا مریم از دست نرود اما مریم دور است و از دست رفته همان موقع هم نمیدانست این بازی خیالی مادر برای نجات مریم برای چه کسی بود
از اعماق
- نویسنده: یاسمن شکرگزارناشر: آگهزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1396144 صفحهنوبت چاپ: 2






























































