برای لحظهای چشمانتان را ببندید و خانهای را تصور کنید که همهی اعضای خانواده روی مبل بزرگ وسط پذیرایی نشستهاند و هرکدام ماری توی بغل یا پیچیده دور دستها و بازوانشان دارند. از فکر همچین چیزی چشمانتان برقی برقی میشود یا مثل دخترک داستان «از مارها خوشم نمیآید» زهرهتان میترکد؟ شاید نویسنده و تصویرگر این داستان، فراتر از دختر کوچولوی داستان، به کلی بچهی کوچولوی دیگر هم فکر کردهاند که از مارها بدشان میآید یا از آنها میترسند. برای همین هم تندی دست به کار شدهاند تا کتابی دوستداشتنی برایشان بنویسد. کسی چه میداند شاید پس از خواندن این داستان، کوچولوی شما هم با خوشحالی دستهایش را به هم کوبید و گفت: «من از مارها خوشم میآد!» داستان تصویری و جذاب «از مارها خوشم نمیآید» روایتی داستانی دربارهی یک خانوادهی ماردوست است! هریک از اعضای خانواده اطلاعات دقیقی را دربارهی مارها به دختر کوچولو میدهد تا علاقهی او را به این خزندگان بیشتر کند. در برخی صفحات نیز اطلاعات علمی مستقیمی به کودکان داده میشود.
از مارها خوشم نمی آید
- نویسنده: نیکولا دیویسمترجم: محبوبه نجفخانیناشر: زعفرانزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140032 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: I Don't Like Snakes




























































