ماریانا زن جوانی است که رواندرمانگر گروهی است. او مردی که عاشقش بوده است را سال گذشته از دست داده است. خودش با تمام اصول روانکاوی آشنا است و میداند تا زمانی که از نظر روحی نتواند مرگ سباستین را بپذیرد نمیتواند از رنج احساس اندوهش جدا شود اما او نمیتواند. او وسایل سباستین را از خانه جمع نکرده است به کفشهای او نگاه میکند و هرلحظه عشق او را با خودش مرور میکند. در همین زمان ماریانا با یکی از بیمارانش به شدت درگیر است، هنری مردی است که در کودکی مدتها تحت تجاوز پدرش بوده و حالا برای رهایی از این مشکل به جلسات درمانی ماریانا میآید و از او خوشش آمده است. هنری ماریانا را تعقیب میکند یا روبهروی خانه او مخفیانه زیرنظرش میگیرد. روزی که تنش ماریانا و هنری بالا میگیرد و هنری بدنش را با تیغ زخمی کرده است تا توجه او را جلب کند تلفن زنگ میخورد و زویی فرزندخوانده ماریانا پشت تلفن است. ماریانا از دست هنری خودش را رها میکند و به زویی زنگ میزند، زویی از او می خواهد اخبار را ببیند و در اخبار اعلام میکنند دختر جوانی با ضربات شدید به قتل رسیده است. زویی میگوید از نشانیهای دختر حدس میزند او تارا دوست صمیمیاش است که چند ساعت قبل از ناپدید شدنش رفتاری عجیب داشته است. ماریانا نگران میشود و صبح روز بعد به دانشگاه زویی میرود تا پیگیر این اتفاق شود، غافل از اینکه وارد ماجرای خطرناکی شده است. داستان یک ماجرای جنایی حیرتانگیز است که شما را با خود همراه میکند و در لحظه آخر غافلگیرتان میکند. مایکلیدیسس در این رمان به شکل ماهرانهای، عناصر جنایی را با اسطورههای یونانی و تحلیلهای روانشناختی درهم آمیخته است و داستانی را روایت میکند که نمی توانید آن را رها کنید
باکره ها
- نویسنده: الکس مایکلیدیسمترجم: سامان شهرکیناشر: آموتزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1401380 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: The Maidens






























































