top of page

مجموعه داستان «برادر مرده‌ام به آمریکا می‌آید» داستان‌های کوتاهی است رنگارنگ و برگزیده از نویسندگان پنج قاره جهان با وجود گوناگونی فرهنگ، ملیت و سرزمین‌ها، جملگی بازتابی هستند از تنگنا‌ها و دشواری زندگی بشری و نیز تلاش‌های انسان در رویارویی با دشواری‌ها. این مجموعه با ترجمه اسدالله امرایی از سوی انتشارات نقش و نگار روانه بازار نشر شده است. 

 

داستانی که نام کتاب نیز از آن گرفته شده، نوشته آلکساندر گودین نویسنده‌ امریکایی روس تبار است که امرایی درباره او می‌گوید: «گودین عمرش چندان نپایید. اما این داستان او را جان آپدایک در مجموعه بهترین داستان‌های کوتاه امریکایی قرن انتخاب کرد. داستانی به غایت زیباست. امیدوارم در ترجمه آن حق مطلب را ادا کرده باشم.» 

 

در بخشی از داستان «برادر مرده‌ام به امریکا می‌آید» می‌خوانیم: 

 

 «زمستان بود که به خلیج نیویورک رسیدیم. برف سنگینی زمین را پوشانده بود و انگار همه بندرگاه با حرکت قدرتمند قلم‌مویی رنگ شده بود. روی عرشه ایستاده بودیم، آفتاب بالای سرمان می‌تابید و این همه سفیدی چشممان را می‌زد. 

 

نزدیک ما آب سبز و زلال بود و دور‌تر تیره و کثیف به نظر می‌آمد. یدک‌کش‌ها دور کشتی ما می‌گشتند و دود غلیظی را به سوی عرشه و صورتمان می‌پراکندند. هوای خلیج مه‌آلود بود. قایق‌های دیگر می‌غریدند و اعصابمان را به هم می‌ریختند. 

شهر هرچه نزدیک‌تر می‌شد، وجه خاکستری آن بیشتر و آسمان‌خراش‌ها بلند و بلند‌تر می‌شدند. احساس می‌کردیم موجودات ریز و حقیری هستیم و از ‌ترس کِز می‌کردیم. دنیای جدید، سرمایی به جان ما می‌دمید که تا مغز استخوان حس‌می‌کردیم و همه‌اش مال فصل نبود. 

 

کشتی تا جایی که می‌توانست به ساحل نزدیک شد، یدک‌کش‌ها به سرعت گاز دادند و کنار کشیدند. بعد صدای حرکت سنگین زنجیر‌های زنگ‌زده بلند شد. لنگر عظیم با صدای شلپ سنگین به آب خورد و پشنگه‌ها را به اطراف پاشاند. قایق‌های کوچک خود را به پهلوی کشتی رساندند. سرنشینان قایق‌ها تلاش می‌کردند توجه مهاجران روی عرشه را جلب کنند. فریادهای شادمانه استقبال‌کنندگان بلند شد که از دو طرف آشنایی می‌دادند. 

فریاد یکی بلند شد و به دنبال آن یکی‌ دیگر که اسم مادرش را صدا می‌زد. صدا تیز بود و انگار از فاصله‌ای دور می‌آمد. همه کنار نرده‌های عرشه‌ کشتی جمع شدیم اما مادر تنها کسی بود که از روی نرده همه چیز را می‌دید. خواهر بزرگم چهارده ساله بود، من سیزده ساله بودم و کوچک‌ترین خواهرم نه سال داشت اما به خاطر زندگی سخت و مشقت‌بار، نسبت به سنمان زیادی کوتاه و لاغر بودیم. 

 

از نرده‌ها بالا رفتیم، آن‌قدر که زانو‌هایمان به بالا‌ترین تیرک نرده‌ها رسید و آسمان‌خراش‌ها و بقیه‌ بندرگاه را دیدیم که عکسش چپکی توی آب افتاده بود. مادر هیجان‌زده دست تکان می‌داد و حواسش به ما نبود. ما هم چشم تنگ کرده بودیم تا جهت حرکت دستش را دنبال کنیم؛ پدر بود. 

 

اولین بچه‌ای که او را شناخت من بودم و با حسی اندوه‌بار، سعی کردم احساساتم را به او نشان بدهم. وقتی راهی می‌شد، کودک‌ پنج ساله‌ای بودم و حالا پسر بزرگی شده بودم اما این لحظه برای من معنایی داشت که با بقیه فرق می‌کرد. 

خواهر بزرگم از شادی توی پوست خودش نمی‌گنجید و همین‌طور گریه می‌کرد. لابد یاد خوبی‌های پدر افتاده بود، چون با او مهربان‌تر از بقیه بود. من به جز غم و تلخی و ناامیدی کودکانه چیزی یادم نمی‌آمد. خواهر کوچکم که وقت رفتن پدر هنوز در قنداق بود، آستین مادر را کشید و گفت: «مادر، کدام یکی پدر من است؟» 

جنازه‌ برادر مرده‌ام، آن طرف آب زیر کپه‌ای خاک کم‌عمق می‌پوسید. خاک سفت و سرد بود و صنوبرهای جوان در باد می‌لرزیدند. 

 

برادرم ناگهانی مرده بود. موقع مرگ با چشم‌های خسته و خردمند به ما نگاه می‌کرد و انگار می‌گفت: «می‌دانم که ‌مردنی هستم. غصه نخورید، خودتان را به زحمت نیندازید. گریه کردن برای مساله‌ بی‌اهمیتی مثل مرگ بی‌فایده است!»

برادر مرده ام به آمریکا می آید

SKU: 14811/9789647002325
13,90€Price
Quantity
  • نویسنده: گروهی

    مترجم: اسدالله امرایی

    ناشر: نشر نقش و نگار


    داستان کوتاه


    چاپ اول: 1393

    192 صفحه

     

No ratings yet

میانگین امتیازات:

(0 رای‌دهنده)

جملات منتخب

Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and link

Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and links, or connect to data from your collection.

Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and links, or connect to data from your collection.

Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and links, or connect to data from your collection.

Heading 6
face-naakojaa_1_338.jpg

محمد چرم‌شیر

نمایشنامه‌نویس

متولد 1339

یادداشت‌ها

نظرات کاربران

هنوز نظری ثبت نشده است.

نام کاربر
average rating is 3 out of 5

متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر 

Sept. 23, 2023 at 11am

Botany in The Developing World
average rating is 3 out of 5

Avenir Light is a clean and stylish font favored by designers. It's easy on the eyes and a great go to font for titles, paragraphs & more.

Sept. 23, 2023 at 11am

3

امتیاز شما به این محصول

برای ثبت نظر خود، لطفا وارد یا عضو شوید.

مشابه

نشر ناکجا

Perse En Poche
La Librairie du Monde Persan​

11 Rue Edmond Roger, 75015 Paris
Métro : Commerce ou Charles Michel

Tel : 01.45.74.99.86


info@naakojaa.com

با روش‌های زیر می‌توانید از ناکجا خرید کنید

  • Facebook Clean
  • Twitter Clean
  • White Instagram Icon
  • White YouTube Icon

ناکجا نام ثبت شده موسسه اتوپیا است و مطالب تولیدی این سایت طبق قوانین حقوقی کشور فرانسه محافظت می شوند.

© Copyright 2012-2022 Naakojaaketab.com, All rights reserved

bottom of page